چکیده:
این نوشته می کوشد تا موانع رشد نظریه پردازی را درحوزه ی نقد ادبی در زبان و ادبیات فارسی از منظر جامعه شناسی شناخت و فلسفه ی فرهنگ در گستره ی تاریخی فرهنگ ایرانی مورد بررسی قرار دهد. به همین منظور ابتدا به وضعیت نقد ادبی در ایران پرداخته ایم. سپس بر پایه ی تمایزی که کاسیرر بین میتوس و لوگوس مطرح می سازد به طرح عواملی می پردازیم که پرسش اصلی این نوشته را شامل می شود وآن چرایی عدم شکل گیری یا شکل گیری کمتر نظریه های علمی (به مفهومی که در منطق اکتشافات علمی پوپر آمده است) به طور اعم و نظریه های نقد ادبی به طور اخص در جوامعی اند که بر محور میتوس شکل گرفته اند. در ادامه خواهیم کوشید نشان دهیم که ماهیت جامعه هایی که میتوس محورند به لحاظ این که بیش از آن که در صدد تغییر باشند در صدد تثبیت اند امکان بروز تفکر انتقادی را نمی دهند و این نه عیب و نقص که از ویژگی های جوامعی با این شکل و ساختارند. در نتیجه خواهیم دید که چرا بسیاری از نظریه های ادبی همچون فرمالیسم ساختارگرایی، پساساختارگرایی، هرمنوتیک و. . . . در جوامع لوگوس محور و به پشتوانه خرد فلسفی شکل می گیرند در حالیکه در جامعه ی ما به علت عواملی که ذکر خواهیم کرد ؛این نظریه ها حضور و بروزی ندارند.
خلاصه ماشینی:
گروهي ديگر که با رويکرد فلسفي و معرفت شناختي به تحليل اين موضوع پرداخته اند، ساخت نظام اجتماعي، فرهنگي به ويژه فرم انديشه ي قوم ايراني و کلا تمدن شرقي از جمله هندو چين را متفاوت و متمايز از انديشه ي غربي دانسته اند(شايگان ، موقن ، سروش ، ١٣٧٢، ١٣٧٨، ١٣٧٨) روايت جامعه شناختي و صحبت از چهار صد سال تعطيلي تفکر از سوي برخي ديگر از متفکران مطرح شده است (طباطبايي١٣٨٠) و نيز (رضا قلي، ١٣٨٧) رويکرد سياسي و بحث استعمار نيز از جمله مباحث جديدي است که بيش از اين که به عوامل دروني توجه کند عوامل بيروني را مقصر مي داند(آل احمد، شريعتي، ١٣٧٣، ١٣٧٨) خود شيفتگي و احساسات وطن پرستانه ي افراطي عامل ديگري است که از منظر روان شناختي ميتواند به عنوان مانعي در روند رشد شناخت علمي و تفکر انتقادي مطرح باشد (فتوحي، ١٣٨٧: ٢٣).
اما اين نوشته مي کوشد تا موانع رشد شناخت علمي و به ويژه نظريه پردازي را به طور عام در زبان فارسي از ديدگاه معرفت شناختي و به ويژه جامعه شناسي شناخت و فلسفه ي فرهنگ ارنست کاسيرر مورد توجه قرار دهد و به دنبال علل و عواملي مي گردد که موجبات بحران نظريه پردازي و شناخت علمي را به طور کلي و از جمله نقد ادبي که بدون شک داراي شاخص هاي علمي است فراهم کرده است .