چکیده:
در کلیه رویکردهای سیاست بین الملل، دولت به عنوان بازیگر عمده مطرح است. دولت دارای شخصیت حقوقی است که در چهارچوب حقوق بین الملل، حقوق و وظایفی دارد. دولت به شکل جدید آن از زمان انعقاد قرارداد صلح وستفالیا در سال 1648 م. یعنی پس از پایان جنگهای سی سالهی اروپا که میان کاتولیکها و پروتستانها جریان داشت پا به عرصه ی وجود نهاد. از آثار عهدنامه ی مزبور، ظهور واحدهای مستقل جدید، توجه بیشتر به حقوق بین الملل برقراری موازنه قدرت و تقویت امنیت دسته جمعی بود. نظام بین المللی در ابتدا بیشتر نظامی اروپایی بود و سپس به نظامی جهانی و بین المللی تبدیل شد. برای آن که نقش دولت را در سیاست بین الملل مشخص کنیم، ضروری است عناصر متشکل آن یعنی مردم، سرزمین، حکومت
و حاکمیت را بررسی کرده، تحولاتی که در کارکرد هر یک از آنها پدید آمده است را تجزیه و تحلیل نماییم.
خلاصه ماشینی:
"ماده ١ منشور سازمان ملل متحد، مقاصد ملل متحد را به قرار زیر ذکر نموده است : ١- حفظ صلح و امنیت بین المللی و بدین منظور به عمل آوردن اقدامات دسته جمعی موثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات علیه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز یا سایر کارهای ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعدیل و حل و فصل اختلافات بین المللی یا وضعیت هایی که ممکن است منجر به نقض صلح گردد با شیوه های مسالمت آمیز و برطبق اصول عدالت و حقوق بین الملل ٢- توسعه روابط دوستانه در بین ملل بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خود مختاری ملل و انجام سایر اقدامات مقتضی برای تحکیم صلح جهانی ٣- حصول همکاری بین المللی در حل مسائل بین المللی که دارای جنبه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یا بشردوستی است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد – جنس – زبان یا مذهب ٤- بودن مرکزی برای هماهنگ کردن اقداماتی که ملل جهت حصول این هدفهای مشترک معمول میدارند."