چکیده:
در آیه 57 سوره یونس، قرآن مجید به «شفاء» توصیف شده است: ﴿شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ﴾. بیشتر عالمان مسلمان، شفای مذکور را روحانی و معنوی تفسیر کردهاند، اما در این پژوهش با استفاده از قرینههای مختلف، درصدد اثبات این نکته هستیم که مفاد آیه عام است و هر نوع شفایی را دربرمیگیرد. عمده این قرائن مبتنی بر کشفیات علوم تجربی است که عامل اصلی خطر در بیماریهای قلبی عروقی را زمینههای ذهنی فرد نسبت به عامل فشار و در نتیجه، نوع ارزیابی و برخورد با آن معرفی میکند؛ همچنان که خداوند نیز با وصف ﴿مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ پیش از اشاره به خاصیت شفابخشی، پیشگیری از امراض قلبی را با عمل به موعظههای قرآن ممکن میداند که با سه عامل میسر میگردد: تفکر و تعقل، شناخت صحیح و ایمان به خدا. این مقاله ضمن اثبات فرضیه فوق، نشان میدهد که تأکید آیه مذکور بر این است که شفای امراض جسمی در گرو شفای امراض روحی است.
خلاصه ماشینی:
عمده این قرائن مبتنی بر کشفیات علوم تجربی است که عامل اصلی خطر در بیماری های قلبی عروقی را زمینه های ذهنی فرد نسبت به عامل فشار و در نتیجه ، نوع ارزیابی و برخورد با آن معرفی میکند؛ همچنان که خداوند نیز با وصف ﴿موعظة من ربکم ﴾ پیش از اشاره به خاصیت شفابخشی ، پیشگیری از امراض قلبی را با عمل به موعظه های قرآن ممکن می داند که با سه عامل میسر میگردد: تفکر و تعقل ، شناخت صحیح و ایمان به خدا.
٢. از جمله : اکبری ، مهدی ، «بررسی تأثیر هیجان های منفی ، بازداری اجتماعی و نقش عامل جنسیت در بروز بیماری کرونری قلب »، مطالعات روانشناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا، دوره ۴، شماره ۱، ۱۳۸۷ ش ؛ جعفری ، هدایت ، «بررسی برخی عوامل خطر و عوامل تسریع کننده حمله قلبی و علل تأخیر در مراجعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد در مرکز قلب مازندران در سال ۱۳۸۸»، مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران ، دوره نوزدهم ، شماره ۷۳، ۱۳۸۸ ش ؛ نیکلیسک ( Lack of Psychological"Nyklicek I, Denollet J; Mindedness in Men with Coronary Heart Disease", Journal of Psychosomatic ٢٠٠٤ ,٦٥٧ .
این مفهوم اگرچه صحیح و مراد از آیه شریفه است ، لکن نمیتوان معنا را در آن خلاصه نمود؛ چراکه علیرغم همه آنچه گفته شد، آیه با در نظر گرفتن معنای ظاهری قلب ، یعنی همان عضو تلمبه ای که در سمت چپ بدن واقع شده نیز منافاتی ندارد و دلالت های درون متنی چون سیاق و فرهنگ زمان نزول و دیگر قرائن که در محاورات عرفی، قرینه پیوسته به شمار میآیند هم آن را رد نمیکنند.