خلاصه ماشینی:
"پس جمله «ایاها یتلقی الانسان» بر این مطلب اشاره دارد که ادراک کلی حاصل مشاهده مثل است، اما نه صرف مشاهده، بلکه ذهن پس از مشاهده آن ها، از مثل مفاهیمی را تلقی می کند که قابل انطباق بر کثیرین است؛ زیرا نفس نمی تواند آنان را با رؤیت عقلی صحیح مشاهده کند و به صورت کامل دریافت نماید؛ مانند انسانی است که چشمش ضعیف است یا مثل دیدن شخصی است که از دور در هوای غبارآلود شیئی را مشاهده می کند که به صورتی مبهم به نظر می رسد.
به نظر می رسد که کلمات صدرالمتألهین با نگاه اولیه متعارض است، ولی با تأمل و دقت بیش تر معلوم می شود که هیچ گونه تنافی در آن ها وجود ندارد؛ زیرا در جایی فاعلیت را به نفس نسبت می دهد که در مقابل قابلیت محض آینه است و مراد از فعل نفس همان فاعلیت اعدادی است، چنان که در جایی که فاعلیت نفس را برای صور خیالی و حسی بیان می کند آن را به فاعل مبدع تشبیه می کند و می گوید: «ان النفس بالقیاس الی مدرکاتها الخیالیه والحسیه اشبه بالفاعل المبدع المنشیء منها بالمحل القابل المتصف.
3ـ اگر منشأ پیدایش معقول اول و «کلی» در ذهن، رؤیت مثل از راه دور و به طور مبهم باشد، کیفیت حکایت این مفهوم حاصل در ذهن نسبت به مصادیق خارجی اش چگونه است؟ به عبارت دیگر، حیثیت حکایت علم از خارج چگونه توجیه می شود؟ البته صدرالمتألهین متوجه چنین اشکالی بوده و چنین پاسخ داده است که برخی مجردات علل ایجاد مادیات هستند و علم به علت، علم به معالیلش نیز هست؛ یعنی: ما که به مثل عالم می شویم در واقع، به معالیل آن ها هم، که همان مصادیق موجود در خارج است، نیز عالم خواهیم شد."