چکیده:
مهم ترین منبع تاریخ و روایات ملی ایرانیان ،در درازای هزاره گذشته،نزد مردمان ایران زمین،کتاب ارزشمند شاهنامه فردوسی بوده است.شاهنامه آگاهی های بی مانندی از تاریخ ملی در ایران باستان به دست می دهد.همانگونه که از نام کتاب پیداست،این اثر کارنامه پادشاهان کهن ایرانی است،و خود فردوسی هم در آغاز شاهنامه اشاره به همین نکته دارد:ازین نامور نامه شهریار بمانم به گیتی یکی یادگار با آنکه شاهنامه به بسیاری از گوشه های فرهنگ و تمدن ایرانی پرداخته،اما بیشتر حال و هوای رزمی و پهلوانی دارد.و چنانکه فردوسی خود می گوید،شاهنامه داستان شهریاران و چگونگی جهانداری ایشان است.از آن روی که گاهی این پادشاهان در نبردها شرکت می کردند و ناگزیر می بایست به تن خویش به نبرد تن به تن با دشمنان می پرداختند،پس،در شاهنامه فردوسی می توان به نکاتی درباره نبردهای تن به تن پادشاهان ایرانی پی برد،که بی گمان در هیچ کتاب دیگری بدین گستردگی و با این جزییات به این گونه نبردها پرداخته نشده است.اما با نگاه به شاهنامه فردوسی و دیگر نوشته ها و آثاری که از نبرد تن به تن پادشاهان ایرانی باز مانده است می توان دانست که پادشاه با هر کسی یا در هر جنگی به نبرد تن به تن نمی پرداخت،شاهنشاه تنها هنگامی که دشمن تاج و تختش را تهدید می کرد و مشروعیت پادشاهیش به خطر می افتاد،و یا اینکه می خواست پادشاهی غاصب و نامشروع را از تخت پادشاهی به زیر افکند و شایستگی خود را برای پادشاهی نشان دهد،به نبرد تن به تن می پرداخت.در اینجا به سه نبرد تن به تن از پادشاهان ایران می پردازیم که هر یک در دوران مختلفی از شاهنامه رخ می دهد،نبرد اول در دوران اساطیری جای می گیرد،دومین نبرد در دوران پهلوانی،و واپسین نبرد نیز در دوران تاریخی شاهنامه جای دارد.در این پژوهش،کوشش خواهد شد با نگاه به شاهنامه فردوسی و دیگر منابع تاریخی،به چگونگی،و جایگاه نبردهای تن به تن پادشاهان باستانی ایران در شاهنامه فردوسی پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
نخست اینکه نبرد به صورت پیاده در کاخ ضحاک در بیتالمقدس (بنا بر شاهنامه به پهلوی کنگ دز هوخت) رخ میدهد، پیاده جنگیدن شیوهٔ پادشاهان ایران در جنگ نیست، فردوسی خود در داستان نبرد کیخسرو و شیده از زبان کیخسرو به این نکته اشاره میکند: ز تخم کیان بیگمان کس نبود که هرگز پیاده نبرد آزمود<FootNote No="19" Text=" فردوسی، شاهنامه، ج 4، ص 213.
"/> نبرد فریدون و ضحاک تنها نبرد تنبهتن در شاهنامه است که پادشاه ایران در جایی بسته و نه همانند دیگر نبردها در میدانی باز، با هماورد خود میجنگد، دیگر اینکه فردوسی هیچ گونه تنپوش جنگی را چون زره، جوشن و یا کلاهخود برای فریدون بر نمیشمارد، این در حالی است که بنا به سخن فردوسی در این نبرد ضحاک چنان تن خویش را با آهن پوشانده است که کسی نمیتواند او را بشناسد و هم چنین کلاهخودی بر سر و دشنهای در دست دارد.
"/> در این سخنان شاه، نکات تأمل برانگیزی وجود دارد: نخست اینکه شاه میگوید شیده چنان رزمندهای است که در میدان نبرد حتی پدر خود را جنگجو حساب نمیکند، این در حالی است که در همین جنگ، افراسیاب از زبان شیده چنین توصیف شده: شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب<FootNote No="31" Text=" همان، ص 194.