چکیده:
در این مقاله سعی شده تا با توضیح سرشت تاریخی تغییر پارادایم کار در جهان، کارآفرینی هنر به عنوان امکانات بدیل در توسعه ی اقتصادی مطرح شود. در این نوشته ابتدا جایگاه فعالیت کارآفرینی هنر را در حوزه ی صنایع خلاق معین کردیم و سپس امکاناتی که ازین رهگذر به دست می آورد را نشان داده ایم و در دنباله، ماهیت استثنایی کارآفرینی هنر و تمایز آن با کارآفرینی صنعتی و به تبع آن کارآفرینی در هنر توضیح داده شده است.
خلاصه ماشینی:
"در دههی 1990 که اقتصاد صنعتی و مدیریتی جایشان را به اقتصاد دانش و کارآفرینی فرهنگی دادند، برآمدن شرکتهای مایکروسافت، اپل و گوگل در پایان قرن بیستم، نمونههایی از این توجه یکباره به خلق کارآفرینانهی ثروت بهشمار میآیند (Audretsch,2007) هنگامی که دههی دوم قرن بیستویک آغاز شد، برنامههای عملیاتی بیشتر کشورهای جهان، در جهت تقویت فعال توسعهی اقتصادی کارآفرینانه در سطوح محلی، منطقهای و ملی تنظیم شده بود.
با اینکه راهبردهای بسیار متنوعی برای توسعهی اقتصادی وجود دارد، راهبرد مناسبی که به سمت اقتصاد دانشبنیان و اهمیت نقش خلاقیت رفته باشد و بسیاری از سیاستگذاران هم آن را توصیه کرده باشند، تقویت هنر بهعنوان راهی است برای ایجاد پایهی اقتصادی جدیدی در جهت رشد اقتصادی آینده.
به واقع بیشتر پژوهشهایی که در این باره انجام شدهاند هنر و رونق اقتصادی را در رابطهای معنادار ترسیم کردهاند و کارآفرینی هنر- به مثابه فعالیتی درون صنایع خلاق- را در شهرهایی که سابقهی هنری دارند به عنوان بدیلی برای توسعه ی اقتصادی معرفی کردهاند.
• کارآفرینی هنر در بستر صنایع خلاق این امکان را به کشورهای در حال توسعه میدهد که بتوانند با مزیتهای رقابتی فرهنگیشان وارد اقتصاد جهانی شوند، کارآفرینی هنر در بستر اقتصاد دانشبنیان سرمایهها و منابع فرهنگی کشورهای در حال توسعه را فعال میکند تا علاوه بر جهانیکردن صنایع فرهنگی منحصربه فردشان، منبع جدیدی برای رشد اقتصادی و ایجاد هزاران شغل جدید بیابند.
• برای رشد و گسترش کارآفرینی هنر ضروری است تا سازو کارهای متناسب برای حقوق مالکیت فکری در نظام حقوقی کشور اندیشیده و اجرا شوند چرا که تولید ثروت در کارآفرینی هنر و اقتصاد دانشبنیان به رعایت این حقوق وابستهاند."