چکیده:
یکی از مجادلات مهم در علم اقتصاد، تعیین مرز کارای میان دولت و بازار است که میزان، نحوه و حوزه مداخله
دولت در اقتصاد را تبیین میکند. طی سالهای اخیر، مطالعه لزوم مداخله دولت و نحوه آن در حوزه های
مختلف، از جمله بازارهای محصولات هنری، مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است. مقاله حاضر، به دنبال
پاسخ به این سوال است که آیا مداخله دولت در هنر میتواند ناکارآیی اقتصادی ناشی از شکست بازار را
کاهش دهد؟ از طرف دیگر، ممکن است مداخله دولت بسیار پرهزینه باشد. به عبارت دیگر، هزینه های
اجتماعی مداخله دولت بیشتر از منافع آن باشد: بنابراین، آیا مداخله دولت میتواند به صورت کارآ منجر به
اصلاح شکست بازار شده و رفاه اجتماعی را بهبود بخشد؟
روش این مقاله، توصیفی- تحلیلی است و با تبیین مبادله سیاستی میان شکست بازار و شکست دولت،
تصویری جدید از جمع بندی مطالعات گذشته جهت تعیین سطح بهینه مداخله دولت در بازار ارایه میدهد. اگر
چه یکی از راههای متعارف دولت، پرداخت یارانه های غیرمستقیم هنری است، اما در جهت ارتقای سطح کیفی هنر نه تنها راهکاری مناسب و اصولی نیست، بلکه تنها باعث اختلال در کارآیی بازار هنر و در نتیجه عدم توسعه اقتصاد هنر میشود. به علاوه، پیشنهاد میشود به جای پرداخت یارانه مستقیم، از طریق سرمایه گذاری در توسعه زیرساختارهای آموزش اجتماعی و اقتصادی و نیز مقررات زایی دولتی، از نارسایی های بازار کاسته و در جهت توسعه کسب و کارهای هنری گامی موثر برداشته شود.
خلاصه ماشینی:
"اما مساله مهمی که وجود دارد آن است که انجام فعالیتهای هنری همیشه درآمدزا نیست و اگر زیرساختارها و تنظمیات مقرراتی لازم جهت توسعه هنر فراهم نشود، خواه ناخواه توجه به سمت درآمدزایی میرود و فعالیت هنری که صرفا با هدف درآمدزایی باشد بهمرور با افت کیفیت همراه خواهد شد.
ج) مقرراتزایی: مداخله دولت از طریق اعمال مقررات بر فعالیتهای عاملان اقتصادی در بازار میتواند تضاد منافع میان افراد (اعم از منافع میان مصرفکنندگان، میان تولیدکنندگان، و یا تقابل میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان) را کنترل کرده، با انحصارات برخورد کند، پیامدهای بیرونی منفی را از طریق درونی کردن هزینههای آنها برای ایجادکنندگانش کاهش داده و پیامدهای بیرونی مثبت را تشویق کند (برای مطالعه بیشتر به آدامز و دیگران15 ، 2007 مراجعه شود).
در ادبیات اقتصاد هنر، دلایل بسیاری در توجیه مداخله دولت ارایه شده است: الف) تقاضای آپشن: این برهان، ادعا میکند که برخی افراد بهرغم آنکه قادر نیستند با پرداخت وجه در کارهای هنری حضور یابند؛ یا اینکه در کارها حضور نمییابند یا علاقمندند تا از طریق پرداخت مالیات، بهکارهای هنری استمرار بخشند.
در همین راستا، جهت توسعه زیرساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نیز مقرراتزایی مرتبط با فعالیتهای هنری پیشنهادهای زیر ارایه میگردد: توسعه زیرساختارها: تخصصی کردن مشاغل هنری و استفاده از سرمایه انسانی؛ اشاعه فرهنگ و هنر کشور در عرصه ملی؛ حمایت دولت از فعالیتهای آزاد هنری، هنرهای علمی و فناوری؛ حمایت از مخاطب و مصرفکننده بهجای حمایت از تولیدکننده آثار فرهنگی و هنری؛ حمایت از آموزش حرفهای هنر در سطوح مختلف علمی و آموزشی؛ حمایت دولت از بازارهای رقابتی هنر؛ حمایت دولت از تحقیق و توسعه.
(1991), The Politics of Government Decision Making: A Theory of Regulatory Capture, The Quarterly Journal of Economics, 106(4): 1089-1127."