چکیده:
استقرار حاکمیت نوین با محوریت شیعیان در مقطع زمانی پسا صدام،بر پیچیدگی منطق توازن قوا افزوده و شکل گیری جدیدی از الگوهای رقابت و رفاقت را رقم زده است.در این میان توجه به کمیت و کیفیت تعامل میان دو بازیگر اصلی این صحنه یعنی حزب الدعوه به مثابه بازیگر داخلی دخیل عمدتا حاکم و آمریکا به مثابه بازیگر خارجی عمده دخیل،محقق را به این مسئله مهم رهنمون می سازد که اساس این تعاملات بر پایه«تعقیب منافع،تامین امنیت و بهره گیری از ظرفیت های یکدیگر در راستای اهداف خود»است.البته باید گفت در تعامل و تقابل حزب الدعوه و شاخه های متبوع آن،فاکتورهای متعددی نظیر روان شناسی سازمانی-ساختاری و رویکرد شخصیت های حزب الدعوه،نوع نگاه و ملاحظات سایر جریان های سیاسی شریک در قدرت،فشار جریان های مخالف روند سیاسی و جریان های خارج از حاکمیت،اولویت ها و ضرورت سیاسی-امنیتی ایالات متحده آمریکا،راهبرد احزاب سیاسی عمده حاکم بر آمریکا و فرایند سیاست گذاری خارجی و اتخاذ مواضع در دو کشور و...مهم هستند.بنابراین در موضوع بررسی کمیت و کیفیت مناسبات حزب الدعوه به مثابه جریان سیاسی عمده شیعی حاکم بر عراق با آمریکا از مقطع پساصدام تا پساداعش،بررسی منطقی،علمی و واقع بینانه تحولات نوین در عراق،ضرورتی انکارناپذیر است و این امر،موضوع اصلی پژوهش حاضر را شکل می دهد.البته در این پژوهش تلاش شده ضمن توجه به گذشته حزب الدعوه،جناح بندی های اصلی در این حزب درباره تعامل و تقابل با آمریکا روشن تر شود.
خلاصه ماشینی:
"با وجود اقدامات حکومت بعث در سرکوب شیعیان و مردم عراق و تحت فشار گذاشتن احزاب و جریانهای اسلامی بهویژه حزبالدعوه، به سبب سکوت بینالمللی در قبال این جنایات بهویژه پیوند میان حکومت بعث و آمریکا در افکار عمومی داخلی عراق، حزبالدعوه و اعضای شاخص آن همواره نگاه بدبینانهای به مواضع و اقدامات آمریکا در قبال عراق داشتند؛ حتی زمانی که آمریکاییها در «براندازی صدام» جدی شدند، باور این امر برای برخی شخصیتهای شیعی در حزبالدعوه دشوار بود.
به هر حال باید اذعان کرد که مشی و رفتار سیاسی مالکی و العبادی بهعنوان دو شخصیت در حزبالدعوه که هر کدام نیز حکومت مقطعی از تاریخ پساصدام در عراق را در اختیار داشته (و دارند)، در چارچوب کلی خطمشی اصلاح شده حزبالدعوه پساصدام قابل تفسیر است؛ لیکن خطوط کلی شکل گرفته در شخصیت هر کدام، وزنه تعامل با جمهوری اسلامی ایران یا آمریکا (به مثابه محوریت در دو جبهه مقاومت و غرب) را در مقطع زمانی حکومت هر کدام سنگینتر کرده است.
البته از دیدگاه بیشتر دولتمردان و شخصیتهای سیاسی ـ مذهبی عراق، تشکیل نیرویی با عنوان حشد شعبی در ایجاد «امنیت مردم پایه» و «بومیمحور» بسیار تأثیرگذار بوده، تا جایی که توانسته ضمن پر کردن خلأ ناشی از ناکارآمدی ارتش، تهدیدهای اصلی را از جامعه و حکومت عراق دور کند، به علاوه، باور به قدرت امنیتآفرین مردم را در سیاستگذاران عراقی افزایش داده است؛ تا جایی که فالح الفیاض، 1 رئیس شورای حشد شعبی منصوب شده از سوی نخستوزیری در این زمینه، ضمن اعتراف تلویحی به چنین نقشی، در تلاش است تا بر نقطه اتصال میان حشد شعبی و العبادی پافشاری کند و در برخی از اظهارات و گفتوگوهای تلویزیونی خود بگوید: «حشد شعبی تا کنون از هیچ یک از دستورات العبادی سرپیچی نکرده است»."