چکیده:
رهبری در هر جامعهای، سکّاندار هدایت جامعه به سوی اهداف معین و ترسیمکننده نقشه راه و طراح قواعد فکری و عملی بر مبنای مکتب مطلوب است. در مکتب اسلام که اندیشهها و آموزههای آن بر مبنای وحی قرآنی و سنت نبوی است، رهبری، مرجعیت فکری و عملی و تجسم عینی افکار و آموزههای اسلامی و مدیر و مروج آن است؛ از این رو، ضرورتی اجتنابناپذیر است و از سویی چون دستورات صادره از سوی وی بر هر مکلّفی واجب است، ویژگیهایی متفاوت با دیگر پیشوایان میطلبد. پس از عصر رسالت نیز موضوع رهبری پیوسته مورد بحث و مجادله بوده است. این مقاله که تا پیش از این، نگاشتهای پیرامون موضوع آن سامان نیافته، به تطبیق و تحلیل دو تفسیر المنیر و من وحی القرآن در موضوع رهبری و شرایط آن پرداخته است. مبانی سیاسی و فقهی این دو تفسیر متفاوت است، ولی شروطی که دو مفسر ذکر کردهاند شرطهایی اصلی و اساسی هستند که بر کمال شخصیت رهبر دلالت دارند و هر دو بر آن متفق هستند. البته در مورد شرط اجتهاد، زحیلی معتقد است که اهل حل و عقد مسؤول همه تصمیمها هستند و اجتهاد جمعی را بهتر میداند.
Leadership in any society leads the society towards certain goals and draws a roadmap and designs intellectual and practical rules based on the desired (ideal) school. In the school of Islam, whose thoughts and teachings are based on the Qur'anic revelation and the prophetic tradition, leadership is the intellectual and practical authority and the objective embodiment of Islamic thoughts and teachings, and its director and promoter. Hence, it is an inevitable necessity, and on the other hand, because the orders issued by him are obligatory on every obligee (mukallaf, obligator), it demands different characteristics from other leaders. Since the age of messengerhood (mission), the issue of leadership has been constantly debated. On the other hand, each of them has exegeted the verses of the Qur'an according to their tendency and ability. This article, which is based on library sources and compares and analyzes the two interpretations of “Al-Muneer” and “Min Wahy al-Qur'an” on the subject of leadership and its conditions, is a new subject that has not been found before. The political and jurisprudential foundations of these two Tafsirs (exegesis) are different and the conditions of leadership are different for each of them. The result of this descriptive study between the two interpretations shows that one emphasizes the reality of Sharia and the other the legitimacy of the current situation.
خلاصه ماشینی:
محمد حسین فضلاللّٰه در برابر کسانی که سعی میکنند نقش پیامبر را به عنوان رهبر، تنها بر تبلیغ و دعوت منحصر سازند و به برخی آیات قرآن و روایات و سیره اهل بیت استناد میجویند و خواهان جدایی دین از سیاست هستند (بازرگان، 1377: 36)، دو عنصر (امام و امت) را در شخصیت امام علی بیان میکند؛ چنان که بر رابطه میان رهبر و مردم تأکید میکند و آن را از اموری میداند که امام علی به آن پرداخته است؛ چرا که رهبر عقیدتی، همان انسانی است که خردهای مردم را بر حق، زندگی آنها را بر عدالت، و روابط و گامهای آنها را بر راه استقامت متمرکز میسازد، همچنان که مردم میخواهند که وی رهبر آنها باشد.
آیات قرآن بر این حقیقت تأکید کردهاند: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ﴾ (آل عمران/ 159) و این یک هدایت عملی دیگری است که خداوند با آن، پیامبر و ـ توسط اوـ مردمش را رهنمون میسازد و این همان اصل مشورت در اموری است که مربوط به زندگی آنها و حیات اسلام به شکل عام است؛ چه در کارهایی که پیامبر میخواهد انجام دهد و چه در تصمیماتی که میگیرد و یا وسایل و اهدافی که در حالت صلح و جنگ برنامهریزی میکند تا بدینوسیله دو کار تربیتی عملی را در زندگی افراد محقق سازد: 1ـ برنامهریزی برای رفتار فردی و اجتماعی بر اساس دوری از استبداد در رأی هنگام اتخاذ مواضع جدی و تصمیمهای سرنوشتساز.