چکیده:
زبانشناسی شناختی رویکرد و نگرشی نوین به زبان است. پژوهش حاضر بر اساس آراء و نظریات موجود در زبانشناسی شناختگرا، مخصوصاً دستور شناختگرا، تدوین شده است. این پژوهش سعی دارد تا بر مبنای دیدگاه نظری شناختگرایی به بررسی چگونگی معرفگی و ارجاعدهی ضمایر در زبان فارسی بپردازد. دادهها و مطالب به روش کتابخانهای جمعآوری شدهاند. کتابهای داستان جلال آلاحمد منابع مورد استفاده برای جمعآوری دادهها هستند. نتایج بدست آمده از این قرار است که معرفگی و مرجعگزینی ضمایر دو فرایند شناختی متفاوت هستند که دارای اساس تجربه ای واحدی هستند.
خلاصه ماشینی:
نتایج بدست آمده از این قرار است که معرفگی و مرجع گزینی ضمایر دو فرایند شناختی متفاوت هستند که دارای اساس تجربه ای واحدی هستند.
اگر این سازه ها را بخواهیم بر اساس گشتالت آنها مورد تفهیم قرار دهیم ، ضمایر شخصی منفصل دارای گشتالت برجسته تری نسبت به ضمایر متصل هستند زیرا واحدهای مجزا بیشتر از واحدهای متصل توجه ما را به خود جلب میکنند.
در تمام موارد فوق مشاهده شد که عملکرد یکسان کلیه ضمایر این است که نقطه ارجاعی برای نمایه کردن واحدها و سازه هایی هستند.
تا جایی که بررسیهای زبانشناختی بر روی ضمایر انجام شده است ، نشان میدهند که ضمایر انعکاسی دارای کمترین برد مرجع گزینی هستند و مرجع خود را در درون همان جمله ای پیدا میکنند که ظاهر میشوند.
بر اساس تجربه ما از گشتالتهای ذکر شده ، در ذهنمان طرحواره هایی به وجود می آوریم که نحوه عملکرد ضمایر و مرجع گزینی آنها را نشان میدهند: (به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل ٢-٥- ضمایر متصل و واژه بستی (به تصویر صفحه مراجعه شود) ضبط صحنه مفصل شکل ٢-٦- ضمایر منفصل در طرحواره های فوق ، (x) یکی از سازه ها یا مشارکین رخداد یا رابطه است و (y) نقطه ارجاعی است که از طریق آن میتوان سازه دیگری را که مستقیما در دسترس نیست نمایه کرد.
ضمایر به دلیل فراهم آوردن یک نقطه ارجاع ممکن است سبب شوند که شنونده بتواند سازه نمایه شده در زمینه گفتگو را تعیین و شناسایی کند.