چکیده:
هارولد لاسکی در مقدمه کتاب «ظهور لیبرالیسم اروپایی» گفته است: «طی چهار قرن گذشته، لیبرالیسم آموزه برجسته تمدن غرب بوده است» (آربلاستر، 1377، 6). لیبرالیسم، چیزی بیش از یک مجموعه ارزشی است. ارزشهای آن بر پایه متافیزیکی خاص خود استوار نبوده، بلکه بر بنیاد نظریهای از ماهیت انسان و جامعه قرار دارد (آربلاستر، 1377، 17). لیبرالیسم مانند رقیبش، سوسیالیسم، هم نظریه و آموزه است و هم برنامه و عمل (بوردو، 1383، 13). در واقع، امروزه لیبرالیسم به مثابه نوعی ایدئولوژی یا اصول اخلاقی، با گسترشی وسیع، وجود دارد (آربلاستر، 1377، 5). بیگمان، لیبرالیسم فلسفه نیز هست، اما به مثابه اصل ساماندهی روابط اجتماعی است که به طور کامل جلوه میکند. لیبرالیسم در حوزه اجتماع است که معنای کامل خود را باز مییابد و به طور عینی در روابط فرد با همنوعانش خود مینماید (بوردو، 1383، 13 و14). باید افزود که لیبرالیسم یک نظریه سیاسی و یک فن نظامی نیز هست؛ همچنین مجموعهای از اعتقادهای سیاسی، و نیز ماشین جنگی کاپیتالیسم که مرزها را نادیده میگیرد یا آنها را تغییر میدهد. (گاراندو، 1383، 9).
خلاصه ماشینی:
"هواداران آزادی به مفهوم مثبت آن، برای ادعای خود چنین استدلال میآوردند که آیا(همان گونه که هواداران افلاطون و هگل میخواهند بگویند) من بردة طبیعت نیستم؟ آیا اسیر عواطف لجام گسیختة خود نمیباشم؟ آیا اینها گونههای مختلف «بردگی» نیستند که بعضی جنبة سیاسی یا حقوقی دارد و برخی جنبة اخلاقی یا معنوی؟ آیا انسانها آزادسازی خودرا از بردگی معنوی یا بردگی طبیعت تجربه نکردهاند؟ و آیا در جریان این آزادسازی از یک سو به یک خود ـ که غلبه دارد و مسلط است ـ و از سوی دیگر به چیزی در درون خویش ـ که سرکوب شده ـ وقوف نیافتهاند؟ این خود مسلطرا با عقل «طبیعت برتر»، با خودی حسابگر که میداند در بلند مدت با کدام هدفها ارضاء خواهد شد، با خود «واقعی»، «آرمانی»، «مستقل» یا «خودبرتر» یکی دانستهاند و این خود در مقابل انگیزههای غیر عقلایی، هوسهای مهار نشده، «طبیعت پستتر»، تعقیب لذات آنی، خود «تجربی» یا «ناهمگن» دستخوش هوسها و عاطفهها قرار میگیرد که اگر بنا باشد به طبیعت «برتر» خود ارتقا یابد باید تحت نظم و انضباط خشک و دقیق قرار گیرد.
شایان ذکر است که یکی از ضعفهای اساسی اندیشه لیبرال این است که لیبرالیسم در تمام بحثهای خود، بدگمانی خودرا در مقابل اندیشه اجتماع به مثابه منشأ قیودات فرد و بازدارندة تکامل آزاد او حفظ میکند و بر همین اساس، مفهوم لیبرال آزادی هنوز هم بیش از آن که اجتماعی و اقتصادی باشد اساسا و در درجه اول، سیاسی و حقوقی است(آربلاستر، 1377، 98) به طور کلی، آزادی مورد ارجاع لیبرالیسم، در عمل، به گونهای تفسیر شد که به نوعی امتیاز تبدیل گردید."