خلاصه ماشینی:
"دیگر روز، ملک زاغان، لشکر را جمع کرد و گفت: «دیدید شبیخون بوم و دلیری ایشان؟ و امروز میان شما چند کشته و مجروح و پرکنده و بال گسسته است، و از این دشوارتر جرأت ایشان است و وقوف بر جایگاه و مسکن، و شک نکنم که زود بازآیند و بار دوم، دستبرد بار اول بنماید، و هم از آن شربت نخست بچشانند.
ملک گفت: «اگر جنگ کراهیت می داری، پس چه می بینی؟» گفت: «در این کار، باید تأمل کرد، و فراز و نشیب و چپ و راست آن، نیکو بنگریست، که پادشاهان به رأی ناصحان، آن اغراض حاصل آید، که به عدت بسیار و لشکر انبوه، ممکن نباشد، و رأی ملوک، به مشاورت وزیران ناصح، زیادت نور گیرد، چنانکه آب دریا را به مدد جوی ها، مادت و فراوانی حاصل آید، و بر خردمند، اندازه قوت و زور خود و مقدار مکیدت و رأی دشمن، پوشیده نگردد و همیشه کارهای جانبین، بر عقل، عرضه می کند، و در تقدم و تأخیر آن، به انصار و اعوان که امین و معتمد باشند، رجوع نماید و .."