چکیده:
نوشتار حاضر از دو بخش تشکیل شده است:
در بخش اول، نخست توضیحاتی پیرامون بحث هیجان و
شناخت، پیشینه و وضعیت فعلی آن در روانشناسی آمده و
سپس به طور خلاصه کتاب احساس و تفکر(1) ویراسته وزف پی. فورگاس معرفی گردیده است.
در بخش دوم، گزیدهای از فصل نهم کتاب مزبور، که در مورد
تأثیر حالتهای خلقی و هیجانی بر شیوه تفکر و نیز نحوه
پردازش اطلاعات میباشد، ارائه میگردد.
هربرت بلس (Herbert Bless) در این فصل یکی از
جنبههای تأثیر هیجان بر تفکر را به خوبی مورد بررسی قرار
داده است. مطابق نظر نویسنده، که مؤید به شواهد تجربی نقل
شده در این فصل نیز میباشد، حالتهای هیجانی مثبت (شاد)،
تکیه افراد بر افکار قالبی و قضاوتهای کلیشهای را بیشتر
میکند و به عبارت دیگر، باعث نوعی سهلانگاری و مسامحه
فکری میشود. این سهلانگاری لزوما منفی و زیانبار نیست،
بلکه میتوان آن را نوعی مکانیزم انطباقی ارگانیزم در نحوه
پردازش اطلاعات مربوط به روابط اجتماعی دانست.
خلاصه ماشینی:
"مطابق نظر نویسنده، که مؤید به شواهد تجربی نقل شده در این فصل نیز میباشد، حالتهای هیجانی مثبت (شاد)، تکیه افراد بر افکار قالبی و قضاوتهای کلیشهای را بیشتر میکند و به عبارت دیگر، باعث نوعی سهلانگاری و مسامحه فکری میشود.
(اسمیت و کربی، فصل 4) بخش دوم به نقش هیجان به منزله منبع اطلاعات برای کارکردشناختی نظر دارد و فصلهای آن به ترتیب به بحث پیرامون شواهد مربوط به تجانس خلقی در حافظه، (آیش و مکولی، فصل 5) برخی مکانیزمهای قادر بر ایجاد نتایج تجانس خلقی (برکوتیس و دیگران، فصل 6) نظریهای که طرح استفاده از هیجان به منزله یک درونداد شکلبندی در فرایندهای شناختی را ترسیم میکند، (مارتین، فصل 7) و تجزیه و تحلیل مکانیزمهای دخیل در پیشبینی هیجانی (گیلبرت و دیلسون، فصل 8) میپردازد.
مسئله این است که پس از اینکه فرد علامت دریافت میکند که موقعیت جاری مشکلساز یا مطبوع است، چه اتفاق میافتد؟ رویکرد حاضر بر این باور است که این امری بسیار انطباقی است که افراد بسته به طبیعت موقعیت روانشناختی جاری به صورتهای متفاوت بر ساختارهای دانش کلیشان در قالب آداب کلیشهای، افکار قالبی، یا دیگر قواعد کلیشهای اکتشافی تکیه میکنند.
اکنون بحث در مورد شواهدی است که بیان میکند افراد شاد بیش از افراد غمگین احتمال دارد که بر ساختارهای دانش کلی به صورت آداب کلیشهای، افکار قالبی، قواعد کلیشهای اکتشافی، و قضاوتهای پیشین تکیه کنند.
(بلس و دیگران، 1992) روی هم رفته، شواهد گزارش شده درباره افکار قالبی، آداب کلیشهای، کلیشههای اکتشافی و قضاوتهای پیشین با این فرضیهای که «افراد شاد بیشتر از افراد غمگین احتمال دارد بر ساختارهای دانش کلی تکیهکنند»، سازگار است."