چکیده:
شارل بودلر و نیما یوشیج دو تن از نام آورترین شاعران مدرن بودند که با آفرینش آثار خود تاثیر بسزایی در سیر تکوین شعر نو دوران خویش به جا گذاشتند. مقالهی حاضر بر این فرض بنا شده است که میان افکار و آثار مدرنیتهی این دو شاعر میتوان ارتباط قاعده مندی را مشاهده نمود. محور اصلی مباحث این تحقیق، بررسی ابعاد مشترک میان اندیشههای شارل بودلر و نیما یوشیج است که همواره با نوآوریهای خود، تاثیر چشمگیری در ایجاد شناختی دقیق نسبت به تجدد و عصر مدرن داشتند. لذا، علیرغم تفاوت در نگرش این دو شاعر نسبت به سایر هم عصرانشان، با ظهور نوگرایی به عنوان پدیدهای نو، در مرحله ی معینی از تکامل فکری بشر، زمانی که انسانها نیاز مبرمی به شناخت ماهیت تکامل اجتماعی پیدا کردند، توانستند با کنار نهادن برخی قواعد و الزامات شعر سنتی و مشاهده ی چهره ی حقیقی دنیای پیرامونشان، با این نظام آفرینش ادبی نوین همراه شوند و از این طریق، تصاویری از تحولات جامعه ی مدرن خویش را در قالب شعر به مردم عرضه دارند. در این پژوهش بر آن بودهایم تا اهمیت جایگاه مدرنیته را در تحول شعر سنتی مطالعه کنیم.
خلاصه ماشینی:
محور اصلی مباحث این تحقیق، بررسی ابعاد مشترک میان اندیشههای شارل بودلر و نیما یوشیج است که همواره با نوآوریهای خود، تأثیر چشمگیری در ایجاد شناختی دقیق نسبت به تجدد و عصر مدرن داشتند.
شارل بودلر و نیما یوشیج، از شاعران نوگرایی بودند که در دوران خود، تأثیر بسزایی در تحول شعر سنتی بر جا گذاشتند و به لطف نگرشی جدید، امکان ایجاد تحولت بنیادین در زمینة شعر را چه از لحاظ ساختار و چه از نظر محتوا مهیا ساختند و این عامل ، درواقع همان مشخصة بارز شعر آنهای ت.
١-١- بیان مسئله محور اصلی مباحث این تحقیق، بررسی مدرنیته از منظر شارل بودلر، در قیاس با نیما یوشیج است که از حیث نوآوری در شعرهای سنتی، پیشگام بودند و قصد داشتند مدرن گرایی را از دیدگاه هنری و زیباشناختی مورد بررسی قراردهند تا بتوانند تأثیر چشمگیری در ایجاد شناخت، نسبت به تجدد و عصر مدرن داشته و در راستای آن، در راه آگاهی هرچه بیشتر مردان و زنان همعصر خویش با این موج جدید، قدمی برداشتهباشند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که افکار و گرایشهای نیما نیز همچون بودلر، میان سنت مدرنیته همواره در نوسان بودهای ت اما آنچه بیش از همه منظومة افسانه را از دیگر آثار سنتی متمایز کرده و اساس تجدد و نوآوری را به سوی مدرنشدن فراهممیکند، نادیدهگرفتن اصل تکمعنایی است که بیشک یکی از مهم ترین مؤلفههای مدرنیته نزد دو شاعر است.
در اینجا، به قاطعیت، بر این امر میتوان پافشاری نمود که نیما نیز همانند بودلر، با بیان دوگانگی واژگان در شعر، زیباییشناسی مدرن خویش را بهگونهای استادانه بهتصویرمیکشد و اینگونه، یکی دیگر از مؤلفههای مدرنیته در شعر را بهوضوح آشکار میسازد.