خلاصه ماشینی:
"باید بدین پرسشها به جد بازگردیم که: 1)برای طرح بحث از مشکلات مدیریتی در ایران امروز،از کجا باید آغاز کرد؟ 2)مشکلات و آسیبهای مدیریتی تا چه حد سیاسیاند؟به عبارت دیگر،چه نسبتی بین سیاست و مدیریت وجود دارد و تأثیر و تأثر آنها کدام است و حیطههای مشترک و مفترق این دو در کجاها است؟ 3)آیا مدیریت(دولتی و غیردولتی)در نظام و جامعه اسلامی،با مدیریت در نظامهای سیاسی و جوامع غیردینی،تفاوت اساسی دارند؟ 4)اگر پاسخ بدین سؤال مثبت است،وجوه تمایز و حیطههای مشترک و مفترق این مدیریتها،دقیقا کدام است؟و مهمتر آنکه چنین مصداقی را در شرایط جامعه کنونی کجا میتوان یافت؟زیرا فرض بر این است که مدیریتهای موجود جهانی،در بهترین شرایط نیز نواقصی دارند،که مدیریت اسلامی فاقد آن معایب است!
2)مباحث و مسایل مشترک مدیریت و سیاست: به نظر میرسد که مباحث مدیریتی و سیاسی،حد اقل در موضوعات و محورهای زیر با هم مقرون و مشترکاند: اول،ضرورت وجود قدرت برای مدیر و سیاستمدار: جدای از تعاریف متعدد قدرت و مباحث مسبوط آن،اگر قدرت را به معنای اعمال نفوذ یکی بر دیگری بگیریم،مدیر و سیاستمدار،از سویی باید توان اعمال نفوذ بر زیردستان را داشته باشند و از سوی دیگر خاستگاه قدرت آنان و مشروعیت اقتدار آنان نیز از مباحث پیچیده ایت.
چهارم،اخلاق مدیران و سیاستمداران: یکی از پرسشهای اساسی آن است که آیا مسایل ارزشی در حوزه علم مدیریت و عمل مدیران دخیل است؟اگر پاسخ بدین پرسش مثبت باشد،از جمله نتایج این گونه نگرش،طرح مباحث اخلاقی برای مدیران است تا به وظایف خود بهتر عمل کنند و برای مراجعین و زیردستان، ارزش مناسب شأن انسانی قایل بوده و از لغزشها نیز مصون بمانند."