چکیده:
اپیکور معتقد است غایت زندگی انسان لذت است وآدمی باید برای رسیدن به لذت تلاش کند. وی بر عدم ترس از خدا و مرگ تاکید میکند او در جامعهای زندگی میکرد که ترس در آن موج میزد لذا مرگ را مساوی با معدوم شدن محض میداند؛ لذا ترس از مرگ بیمعناست. او خدایان را در زندگی بشر بدون نقش میدانست و بیان میکرد که خدا در زندگی بشر هیچ نقشی ندارد اپیکور با انکار خدا و مرگ سعی بر آن داشت که سعادت و شادی را برای افراد به ارمغان بیاورد. لذت و اصالت حس از مبانی فلسفی اپیکور میباشد که غایت زندگی را بر آن پیریزی میکند؛ لذا برای رسیدن به این سعادت و شادی تلاش میکرد تا مبانی کلامی خود را نیز بر انکار خدا و معدومیت انسان با مرگ قرار دهد تا به لذت دست یابد. در این مقاله برآنیم تا با رهیافت دروندینی به نقد لذتگرایی اخلاقی اپیکور بپردازیم. اطلاعات این مقاله بر اساس منابع کتابخانهای احصا شده و به روش تحلیلی بررسی شده است.
Epicure has viewed pleasure as the purpose of human life and, therefore, one should attempt to acheave it. He emphasized lack of fear of God and death. He lived in a society characterized by fear and knew death as destruction and, thereof, fear of death was meaningless for him. He knows God of no part in human life and, in this way, denying the hereafter and God, attempts to lead people to joy and happiness in their life. Pleasure and sensationalism may be regarded among his philosophical principles upon which goal pf life is based. He has based his theological thought upon denial of God and destruction of man by death to attain pleasure and joy. The paper, analytically focusing on library sources, has criticized Epicurean hedonism interreligiously.
خلاصه ماشینی:
لذت و اصالت حس از مبانی فلسفی اپیکور میباشد که غایت زندگی را بر آن پیریزی میکند؛ لذا برای رسیدن به این سعادت و شادی تلاش میکرد تا مبانی کلامی خود را نیز بر انکار خدا و معدومیت انسان با مرگ قرار دهد تا به لذت دست یابد.
فرضیه این است که اپیکور در باب فلسفه اخلاق یگانه عامل سعادت و خیر را لذت میداند و لذات را در این دنیا محدود کرده است و از نگاه کلامی نیز وقتی عقاید او را تفحص میکنیم، خواهیم دریافت که او به مرگ و خدا اعتقادی ندارد و پایههای جهانبینی وی سست و متزلزل است.
اپیکور برای اثبات مدعای خویش مبنی بر اینکه لذت حسی به حکم طبیعت در هر فردی وجود دارد میگوید: همین این بس که آدمی را در آغاز زندگی خود؛ یعنی در آن زمانیکه هنوز تمایلات او از بین نرفته است، مشاهده کنیم در این صورت است که میبینیم که او جزء در موقعی که احتیاج، احساس میکند یا تألمی از قبیل گرسنگی و تشنگی حاصل نماید، در جستجوی لذت برنمیآید و چون تألم از میان برود دیگر چیزی را نمیجوید و از اینجا نتیجه میشود که عالیترین درجه لذت که به حکم طبیعت تعیین میشود غیر از دفع الم نیست.
نتیجه پس از بررسی و نقد مبانی فلسفی و کلامی اپیکوریان و طرح نظریه موافقان و مخالفان او، میتوان از این مقاله چنین استنتاج کرد، که اپیکور فردی لذتگرا بود و میخواست برای آرامش و آسایش روح و روان، خدا و مرگ را نفی و انکار کند.