چکیده:
باتوجه به روند فزاینده نابرابری درآمدی، نرخ بالای بیکاری، گسترش شهرنشینی، ناکارآمدی اقتصادی و نبود عدالت اقتصادی در جوامع مختلف بویژه در کشورهای در حال توسعه و پررنگ شدن نقش دولت ها در اجرای وظایف خود برای رسیدن به توزیع مناسب درآمد، نیاز به طرح موضوع حکمرانی خوب به شدت احساس می شود؛ به گونه ای که هدف عمده تحقیق، بررسی تأثیر شاخص های حکمرانی خوب بر توزیع درآمد طی دوره 2013-1999 برای کشورهای منتخب جنوب غربی آسیا با به کارگیری پانل داده ها می باشد، که از نرم افزار Stata12 برای تخمین مدل ها استفاده شده، و دو مدل برآورد گردیده است. در مدل اول شاخص کیفیت حکمرانی خوب و در مدل دوم شاخص های 6 گانه حکمرانی خوب مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که شاخص کیفیت حکمرانی و شاخص های ثبات سیاسی و اثربخشی دولت، تأثیر منفی و معناداری بر کاهش نابرابری دارند، که اجرای مناسب این سیاست ها باعث بهبود وضعیت توزیع درآمد در این کشورها می گردد.
With regard to the increasing income inequality، higher unemployment rates، urbanization، economic inefficiency، lack of economic justice in different societies especially within developing countries، and highlighting the role of governments in achieving a better distribution of incomes، the need for good governance is strongly felt. This study aims to examine the impact of the good governance on income distribution among the South-Western Asia countries during the period from 1996 to 2013. It estimates two panel data models using Stata12 software. In the first model، the index of good governance quality and in the second model، six indicators of good governance are investigated. The results show that the index of governance quality and the indicators of political stability and government effectiveness have negative and significant effects on reducing inequality. Thus، the proper policy-making may improve the distribution of income in these countries.
خلاصه ماشینی:
panel data در دهه هاي اخير، محققان فراواني در بسط و گسترش ديدگاه نهادگرايي جديد نقش داشته و از نقش نهادها و تأثيرشان بر روند رشد و توسعه اقتصادي کشورها بحث کرده اند؛ اما به طور اساسي اقتصاد نهادگرايي جديد، ملهم از ديدگاه هاي سه اقتصاددان نهادگراي معاصر يعني رونالد کوز )١٩٣٧ ,Coase(، اوليور ويليامسون )١٩٨٥ ,Williamson( و داگلس نورث )١٩٩٠ ,North( مي باشد و از جمله اولين مطالعات تجربي در خصوص تأثير نهادها بر عملکرد اقتصادي توسط نک و کيفر )١٩٩٥ ,Keefer &Knack ( صورت گرفته است )نديري و محمدي، ١٣٣٠(.
مباني نظري با توجه به اينکه هدف عمده تحقيق، بررسي تأثير شاخص هاي حکمراني خوب بر توزيع درآمد با استفاده از داده هاي تابلويي براي گروه کشورهاي جنوب غربي آسيا مي باشد، اما آنچه مدنظر است ، نحوه ارتباط و مکانيسم اثرگذاري شاخص هاي حکمراني خوب بر توزيع درآمد مي باشد، مي توان به اين مساله پرداخت که تا دهه ٣٠ ميلدي دخالت دولت ها به صورت افزايش اندازه دولت )افزايش مطلق و يا نسبي مخارج دولتي( و آنهم از طريق ارائه کالها و خدمات عمومي )از جمله آموزش، بهداشت، جاده و غيره( بوده که ممکن است اين مخارج به بهبود رشد و توسعه اقتصادي )و بويژه در کشورهاي در حال توسعه( به دليل مختلف نيانجامد؛ به گونه اي که نقش کيفيت دولت که همان توجه به منابع نهادي و شرايط سياستي در توسعه مي باشد، مورد توجه واقع نشده است.