چکیده:
در این نوشتار، ابتدا مبانی و زیرساخت های اندیشه سیاسی رالز با توجه به کلمات خود
وی، با رعایت انصاف و بی طرفی شناسایی و ارائه شده سپس این مبانی و زیرساخت ها از
زاویه های گوناگون مورد نقادی قرار گرفته است. نویسنده در بخش تقریر مبانی نظریه
رالز و نیز در بخش نقادی این مبانی، از کلمات شارحان و مفسران کلام رالز بهره
گرفته است. البته، آشنایان با اندیشه سیاسی رالز به خوبی می دانند که تبیین مبانی
اندیشه سیاسی وی، همانند تبیین اصل اندیشه او، کاری بس دشوار است و به راحتی
نمی توان بر مشکلات فایق آمد و تبیینی مقبول همگان در این زمینه ارائه کرد; به ویژه
مسایلی از این دست که کم تر در کانون توجه بوده و یا اصلا مورد توجه نبوده است. با
این وصف، نوشتار حاضر می تواند دست کم پیش درآمدی بر این قبیل مباحث باشد.
خلاصه ماشینی:
"آیا انگیزه انسان برای عمل به وظایف اخلاقی اش، عوامل بیرونی (مثلا خدا) است، یا انگیزه درونی او برای این کار کفایت می کند؟ سپس در یک اظهارنظر کوتاه، دیدگاه متفکران انسان گرایی مانند هیوم و کانت را با شق دوم هر یک از این پرسش ها موافق می داند و تصریح می کند که از نظر آنان آگاهی اخلاقی در دسترس همه قرار دارد، منشأ قانون خود انسان است و انگیزه انسان برای عمل به وظیفه اش در درون خود او نهفته است و نیاز به کیفر و پاداش دیگری نیست.
([78]) وی استدلال گروهی را که او «مدعیان روشن فکری» می نامد، مبنی بر اینکه ادیان الهی از لحاظ اعتبار یکسانند و اکراه و اجباری نیز در دین وجود ندارد و از این رو، ما می توانیم به دلخواه خود از آنها تبعیت کنیم، مردود می داند; زیرا به اعتقاد وی سخنان مزبور نه تنها مثبت کثرت گرایی نیست، بلکه مثبت نقیض آن، یعنی انحصارگرایی است.
حال می پرسیم که آیا فعل بدون غایت (عبث) از لحاظ فلسفی امکان دارد؟ و بر فرض امکان، آیا اقدام به یک عمل بدون توجه به غایت آن، یعنی بدون علت غایی، بیهوده کاری و باطل نیست؟ گرچه معنای ظاهری وظیفه گرایی همین است که بیان شد، اما رالز گویا این معنا را قبول ندارد و لذا می گوید: مقصود من از نفی غایت، نفی هر نوع غایت نیست، بلکه مقصود صرفا نفی خیر می باشد;([85]) یعنی حق را بدون در نظر گرفتن خیر جعل می کنیم."