چکیده:
ادراک یکی از مباحث مهم فلسفی است که بهرغم اهمیت، متاسفانه کمتر بدان پر داخته شده است؛ ازاینرو مقاله حاضر، ادراک کلیات و جزئیات را از دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا بررسی کرده است؛ بدین شکل که نخست به تعریف و مراحل ادراک از دیدگاه ابنسینا پرداخته، به این نتیجه رسیده است که ابنسینا ادراک را چهارمرحلهای میداند و آن را امری مادی دانسته، در تفسیر کلی، تئوری «تجرید» را ارائه میدهد. سپس به تعریف و مراحل ادراک از دیدگاه ملاصدرا همت گماشته، به این نتیجه دست یازیده است که صدرالمتالهین حقیقت ادراک را امر «وجودی» میداند و ادراک را سهمرحلهای دانسته، در تفسر کلی، تئوری «تعالی» را ارائه میدهد.
Perception is one significant chapter of philosophy unfortunately less dealt with، despite its importance. In what follows، the author has studied Avicenna and Mulla Sadra"s views on perceiving universals and particulars. Thus and first، we have defined perception and its phases in Avicenna's view. He holds that perception is material in nature and passes through a process of four phases. In his interpretation of perceiving universals، Avicenna proposes the theory of abstraction. Then we came to Mulla Sadra who considers perception as something of existence in nature which passes through a process of three phases. In his explanation of universals، Mulla Sadra proposes the theory of transcendence.
خلاصه ماشینی:
"ایـن امـر در میـان فیلسـوفان مغرب زمین به ویژه طی چند قرن اخیر، تطور کامل یافته ، به اوج خود رسیده است ، بـه گونـه ای کـه شهید مطهری محور مسائل فلسفی غرب را سه مسئله برمی شمارد: «ارزش معلومات »، «راه هـای حصول علم » و «تعیین حـدود علـم » (مطهـری ، ١٤٠٤، ج٢، ص١٦)، ولـی در فلسـفه اسـلامی آن گونه که بایسته است ، نسبت به این موضوع تحیـق و بررسـی صـورت نگرفتـه اسـت ؛ ازایـن رو مباحث علم در فلسفه صدرایی و فلسفه مشاء بسیار پراکنـده بـوده ، در جاهـای گونـاگون طـرح و بحث شده و بحث جداگانه ای به خود اختصاص نداده است ؛١ بـراین اسـاس ضـرورت دارد مباحـث ادراک ، بیشتر کاویده شود.
اکنون این پرسش پیش می آید که آیا این تبیین های ملاصدرا با یکدیگر درتناقض اند یا اینکـه هریک به مرحله ای از ادراک نظر دارند؟ خصوصا اینکـه چگونـه ممکـن اسـت نفـس باتوجـه بـه تئوری «قیام صدوری »، در عین اینکه خود فاقد شی ء است ، معطی شی ء شود؛ یعنـی نفسـی کـه فاقد صور ادراکی است ، چگونه می تواند آنها را ایجاد نماید؟ مفسران و شـارحان آثـار ملاصـدرا معتقدنـد آرای گونـاگون ملاصـدرا حـاکی از تحـولات و تطورات گوناگون نفس است ؛ بـدین معنـا کـه نفـس در اول مراتـب تعقـل ، صـور عقلیـه را از دور مشاهده می کند و در مرتبه میانی و دوران وسط ، اتحـاد بـا عقـل فعـال و درنتیجـه صـور عقلـی می یابد و در انتهای سیر عقلانی ، خلاق صور عقلیه می گـردد."