چکیده:
ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮان ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﯿﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ، رواﺑﻂ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ. از ﻧﻈﺮ علوم ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻔﻬﻮم ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺑﻪ ﮔﺮوﻫﯽ از دوﻟﺘﻬﺎ اﺷﺎره ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ در ﻣﻨﺎﻓﻊ و ارزﺷﻬﺎی ﺧﺎﺻﯽ ﺳﻬﯿﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ و در ﺣﻔﻆ ﺎدﻫﺎی ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻧﻬﺎدﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد در اﯾﺠﺎد و ﺣﻔﻆ ﻧﻈﻢ دارای ﻧﻘﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: ﺣﻘﻮق ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ، دﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ، ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎی ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ و ﻣﻮازﻧﻪ ﻗﺪرت. ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ روﯾﮑﺮد، ﺗﻼﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺗﻘﺴﯿﻢ دوﮔﺎﻧ ﺳﯿﺎﺳﺖ داﺧﻠﯽ )ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ در آن ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺐ و ﻧﻈﻢ ﺣﺎﮐﻢ اﺳﺖ( و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ )در ﺷﺮاﯾﻂ وﺟﻮد ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻗﺪرت ﺣﺎﻟﺖ آﺷﻮب زدﮔﯽ( ﺻﻮرت ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، ﻣﺤﮑﻮم ﺑﻪ ﺷﮑﺴﺖ اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﻣﯽ ﭘﺮدازﯾﻢ ﺗﻼش ﻫﺎی ﻧﻈﺮی ﺑﺴﯿﺎری ﺑﺮای ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﻨﻈﻢ و ﻗﺎﻧﻮن ﻣﻨﺪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ اﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ واﺣﺪی در زﻣﯿﻨﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ وﺟﻮد ﻧﺪارد ﮐﻪ ﻣﻮرد ﭘﺬﯾﺮش ﻫﻤﻪ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪان و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﮔﺬاران ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﺮاﺧﻮر ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮی، ﺟﻬﺎن ﺑﯿﻨﯽ، ارزش ﻫﺎ، ﮔﻔﺘﻤﺎن و ﺗﻠﻘﯽ و ﺗﺼﻮر ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ ﮐﻪ از واﻗﻌﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ دارد، ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﯽ ﻧﮕﺮد. ﻫﺮ ﯾﮏ از اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﺑﺮ اﺳﺎس اﺻﻮل و ﻣﻔﺮوﺿﻪ ﻫﺎی ﺧﺎص ﺧﻮد ﮐﻪ ﻧﺸﺄت ﮔﺮﻓﺘﻪ از ﻫﺴﺘﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ، ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ و روش ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ اﺳﺖ، ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰی از ﻫﻤﮑﺎری ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. آن ﻃﻮر ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎری اذﻋﺎن دارﻧﺪ اﻣﮑﺎﻧﺎت ﻣﮑﺘﺐ ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ و زﯾﺮﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎی آن ﺑﺮای ﻫﻤﮑﺎری ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻧﮕﺎه ﺧﻮش ﺑﯿﻨﺎﻧ ای اﺳﺖ ﮐﻪ ﻃﺮﻓﺪاران اﯾﻦ ﻣﮑﺘﺐ دارﻧﺪ. ﺑﺎ اﯾﻦ وﺟﻮد ﻧﻤﯽ ﺗﻮان ﻧﮕﺎه ﻟﯿﺒﺮاﻟﯿﺴﻢ را درﺑﺮدارﻧﺪه ﻫﻤﻪ واﻗﻌﯿﺎت ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ داﻧﺴﺖ. ﻫﯿﭻ رﻫﯿﺎﻓﺖ واﺣﺪی ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﮐﺎﻣﻼ ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽ ﺟﻬﺎن ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻣﻌﺎﺻﺮ را ﺗﺒﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ و راه ﺣﻞ ﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﻌﯽ ﺑﺮای ﻣﺴﺎﺋﻞ آن اراﺋﻪ دﻫﺪ. ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ آن ﻗﺪر ﭘﯿﭽﯿﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮان ﺑﺎ اﮐﺘﻔﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻈﺮﯾﻪ و ﯾﮏ ﻣﮑﺘﺐ ﻓﮑﺮی آن را ﻓﻬﻤﯿﺪ و ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﭼﺎره اﻧﺪﯾﺸﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ آن ﺑﺴﻨﺪه ﮐﺮد. دﻧﯿﺎی ﭘﯿﭽﯿﺪه ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺗﻔﮑﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪه و ﺟﺎﻣﻊ ﻧﮕﺮی اﺳﺖ و اﯾﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺿﺮورت ﺑﻬﺮه ﮔﯿﺮی از ﻫﻤﻪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﺑﺮای ﻓﻬﻢ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ و ﻣﻮﺿﻮع ﻫﻤﮑﺎری ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﮐ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎی اﺗﺨﺎذ ﯾﮏ رﻫﯿﺎﻓﺖ واﺣﺪ ﺑﺮای ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﻬﺎﻧﯽ، آراﯾﺶ ﻣﺘﻔﺎوﺗﯽ ﺑﻪ اﯾﺪه ﻫﺎی رﻗﯿﺐ در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﯿﻢ. رﻗﺎﺑﺖ ﻣﯿﺎن ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎ، ﺑﻪ آﺷﮑﺎر ﺷﺪن ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ آن ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﻣﺤﺮﮐﯽ ﺑﺮای اﺻﻼح و ﺗﮑﺎﻣﻞ آن ﻫﺎ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ؛ اﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ در اﻧﺘﺨﺎب و ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﺧﻼﻗﯿﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ و از ﻃﺮد ﯾﮑﯽ و اﻧﺘﺨﺎب دﯾﮕﺮی اﺟﺘﻨﺎب ﮐﻨﯿﻢ. ﻫﺪف وﺳﻌﯽ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻮع ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﻣﻌﺎﺻﺮ را ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﻨﯿﻢ و ﺗﻨﻮع را ﻣﺰﯾﺖ ﺑﺪاﻧﯿﻢ ﻧﻪ ﻋﯿﺐ و ﻧﻘﺺ.
خلاصه ماشینی:
"مناقشه برای تفوق و برتری: گرچه دولت ها معمولا تعارض بر سر منافع ملی را چهار چوب مسائل ملی گرایانه ، فرهنگی، ایدئولوژیک و مثال ان توجیه می کنند ولی ممکن است انگیزه اصلی انها برتری در منطقه و جهان باشد برای مثال می توان به حکومت ناپلئون بناپارت در فرانسه اشاره کرد که سیاست هایش در اروپا از انگیزش های توسعه طلبی و برتری جویی او ناشی می شد پس از جنگ جهانی دوم رقابت ها و ستیزش های قدرت های بزرگ در عرصه سیاست خارجی در این چهار چوب مورد تجزیه و تحلیل قرا می گیرند چرا که هر دولت به دنبال توسعه نفوذ خود برای برتری بر دیگری بود.
اختلافات مزبور را زمینه ساز جنگ جهانی اول تلقی می کنند در هر صورت با توجه به عوامل و متغییرهایی که برای واگرایی و اختلافات میان دولت ها ذکر کردیم ، در هر زمان با توجه به اوضاع و مقتضایات بین المللی گاه ترکیبی از عوامل و انگیزه های مزبور در برخی از موارد یکی از این معیارها بیش از دیگران در بروز مناقشات و برخوردهای میان واحد های سیاسی موثر می افتد و محقق روابط بین الملل لازم است ضمن توجه به تمامی متغییرهای مزبور تاثیرهای هر عامل را به طور مستقل و تاثیر متقابل عوامل یاد شده را به یکدیگر مورد مطالعه قرار دهد."