چکیده:
کتاب مکین الاساس فی احوال مولانا ابی الفضل العباس در زمره آثار آیت الله محمدباقر بیرجندی است. موضوع این کتاب همان طور که از عنوانش پیداست راجع به زندگی و اقدامات حضرت اباالفضل است. مولف مطالب مربوط به زندگی قمر بنی هاشم را در شش مجلس به رشته تحریر درآورده است. در این مقاله تلاش شده است تا به روش توصیفی - تحلیلی مباحث این کتاب مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. بر اساس یافته های این مقاله، کتاب مکین الاساسکتابی است که درباره زندگی حضرت عباس (قمر بنی هاشم) و برخی حوادث مهم صدر اسلام، مطالب و تحلیل های در خور توجهی دارد. نویسنده برخی از اخبار مربوط به حضرت ابالفضل را با دیدی انتقادی مورد کنکاش قرار داده است. با وجود این، در مواردی که کم هم نیست، مولف اخباری از کتب متاخر و مربوط به عهد قاجار را نیز نقل می کند، در حالی که تعدادی از گزارش هایش در این باره با آن چه در منابع متقدم آمده، در تضاد است و با شواهد و قرائن تاریخی هم سازگاری ندارد. پراکندگی بعضی موضوعات مطرح شده در کتاب و عدم انسجام مطالب آن، از دیگر ایرادات این کتاب محسوب می شود.
خلاصه ماشینی:
بر اساس یافتههای این مقاله، کتاب مکین الاساس کتابی است که درباره زندگی حضرت عباس (قمر بنی هاشم) و برخی حوادث مهم صدر اسلام، مطالب و تحلیلهای در خور توجهی دارد.
مؤلف کتاب مکین الاساس برای توجیه این که چرا امام علی (ع) نام فرزندش را عثمان گذاشته، گمان خویش را مطرح کرده که بیش از آن که بر اساس منابع معتبر و بیان شواهد و قرائن درست باشد، نشان دهنده گرایشهای مذهبی قوی امامی اوست و دیدگاه مرحوم محمدباقر بیرجندی در اینباره درست به نظر نمیرسد و ممکن است دلیل این نامگذاری، در نظر گرفتن این اسم بدون توجه به شخصیتهای دیگر و مطرحی که در بین مسلمانان بودند، صورت گرفته باشد.
اگر چه این تحلیل را چنانکه خود مؤلف هم اشاره کرده، در کتاب عبقاتالانوار هم اشاره شده، ولی کمتر در بین فضلا بحث آن مطرح بوده و برخی محققین بعدها در ضمن تحقیقات و تحلیلهایشان در رد واقعی بودن دیدار راهب با ابوطالب، از آن یاد کردهاند (زرگری نژاد، 1378: 188-189) و تحلیلهای مؤلف مکین الاساس مقدم بر بسیاری از آنان است.
با این که مؤلف اکسیرالعباده (انوارالشهاده) معمولا عنوان نمیکند مطالبش درباره مقتل را از کجا گرفته و در عهد قاجار نوشته شده است، مؤلف مکین الاساس در مواردی روایاتی را از مأخذ معتبر متقدم نقل میکند و از منابع عهد قاجار نیز، گزارشهایی مخالف را نقل کرده و تفاوتی بین آنها قائل نیست و به ذکر اختلاف روایت بسنده کرده است (همان: 189).