چکیده:
در قرآن کریم، افزون بر روح عمومی همه انسانها و روح خاص اهل «روح الایمان»، روح دیگری به پیامبران الهی به طور عام و به پیامبر اکرم به طور خاص، در قالب تعبیر «روح من امرنا» یا «روح امری» نسبت داده شده است. مفسّران در ذیل آیات ناظر به این حقیقت قرآنی، هر کدام بر اساس استدلالهای مختلف، دیدگاههای متعددی پیرامون آن بیان داشتهاند. مقاله حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، چیستی روح امری و آثار آن را مورد تتبع و پژوهش قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که روح امری، عالیترین مراتب روح محسوب میگردد که بر پیامبران الهی به طور عام، و مرتبه والاتر آن بر اهل بیت افاضه میگردد که مبدا علم آن حضرات و اعظم از ملائکه مقرب الهی و دارای تاثیرات ویژهای در عرصه هستی میباشد.
خلاصه ماشینی:
"علامه طباطبایی ضمن ترجیح وجه معنایی «روح امری»، وجه معنایی «جبرئیل» را در بیان مراد از روح وحیشده بر پیامبر صرفا به صورت محتمل مطرح نموده است؛ بدینمعنا که مراد محتمل از آیه، ارسال فرشتۀ وحی (جبرئیل) باشد که آیات نزل به الروح الأمین (شعراء/ 193) و قل نزله روح القدس من ربک (نحل/ 102) بر آن دلالت دارد، میتوان گفت که هرچند توصیف جبرئیل به روح در قرآن آمده است، چنان که آیات مذکور بر آن دلالت دارند و آیۀ 97 بقره نازلکنندۀ قرآن را جبرئیل معرفی فرموده، ولی در هیچ کدام از آیات مذکور، قید «من أمر» و نظایر آن وجود ندارد و به نظر میرسد که بنا بر ظاهر آیۀ شریفه و قرینۀ «جعلناه»، ارجاع ضمیر به روح امری، تناسب بیشتری با سیاق آیۀ شریفه داشته باشد؛ افزون بر اینکه از مقابلۀ ملائکه و روح امری در آیات گوناگون، غیر ملک بودن آن اثبات میگردد.
همان گونه که بیان شد، برخی از مفسران متقدم، وجوه گوناگونی را مطرح کردهاند که این وجوه عمدتا با آیات دیگر قرآن کریم و قرائن موجود در آنها ناسازگارند؛ مثلا وجه «ارواح انسانها» که مفسران تابعی و نیز ابن عاشور بیان کردهاند، با آیات دربردارندۀ کلمۀ «روح» به معنای «روح انسان» مغایر است؛ زیرا در آیاتی نظیر 9 سجده و آیات مشابه، تعبیر «نفخ» به کار رفته است و در این آیه و آیات 4 معارج و 4 قدر روح به صورت مطلق آمده است و استدلال به در نظر گرفتن «ال » جنس در کلمۀ «الروح»، مخالف سیاق آیات و قرائن موجود در آنهاست و از طرفی وجه معنایی «قرآن» که برخی از مفسران تابعی نظیر ابن زید با استدلال به آیۀ 52 شوری بیان داشتهاند، با ظاهر این آیات ناسازگار است و چنان که علامه در ذیل آیۀ 52 شوری بیان داشته است، قرائنی چون ذکر «الإیمان» پس از ذکر «الکتاب» در این آیه و نیز تقیید روح به عبارت «من أمرنا»، بیانگر عدم پذیرش وجه معنایی قرآن در این آیه میباشد (طباطبایی، 1417: 18/75 و 20/171ـ172)."