چکیده:
از براهین عقلی عصمت امامت میتوان به برهان امتناع تسلسل ائمه، وجوب حفظ شریعت و وجوب پیروی امام اشاره کرد که علمای مذهب امامیه به آن استدلال کردهاند. از طرف دیگر، دیگر مذاهب اسلامی همچون معتزلیان، اعتبار چندانی برای عصمت قائل نیستند و سعی کردهاند به براهین عصمت امام از جمله سه برهان مذکور اشکال وارد کنند. این مقاله پس از بیان کلیات و معرفی مختصر دو کتاب المغنی و الشافی و تعریف عصمت، سه برهان عقلی مذکور را از نگاه دو دانشمند امامی و معتزلی (سید مرتضی و قاضی عبدالجبار) مورد تبیین و بررسی قرار میدهد که در طی این مسیر روشن خواهد شد که اشکالات قاضی نمیتوانند نافی براهین مزبور باشند؛ چراکه در برهان امتناع تسلسل تکیۀ علمای امامیه بر خطاکار بودن امت است نه مسئلۀ اقامۀ حدود، در برهان حفظ شریعت نیز جایگزینهای پیشنهادی قاضی عبدالجبار نمیتواند جانشین مناسبی برای حفظ شریعت باشد و در برهان پیروی از امام، عدم پیروی از امام در موارد خطای او، درواقع تقلیل جایگاه امامت به حساب میآید. با این وجود، برخی پاسخهای سید مرتضی نیز به تکمیل و توضیح بیشتری نیاز دارد.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله پس از بیان کلیات و معرفی مختصر دو کتاب المغنی و الشافی و تعریف عصمت، سه برهان عقلی مذکور را از نگاه دو دانشمند امامی و معتزلی (سید مرتضی و قاضی عبدالجبار) مورد تبیین و بررسی قرار میدهد که در طی این مسیر روشن خواهد شد که اشکالات قاضی نمیتوانند نافی براهین مزبور باشند؛ چراکه در برهان امتناع تسلسل تکیۀ علمای امامیه بر خطاکار بودن امت است نه مسئلۀ اقامۀ حدود، در برهان حفظ شریعت نیز جایگزینهای پیشنهادی قاضی عبدالجبار نمیتواند جانشین مناسبی برای حفظ شریعت باشد و در برهان پیروی از امام، عدم پیروی از امام در موارد خطای او، درواقع تقلیل جایگاه امامت به حساب میآید.
» (همان) اشکال دیگری که قاضی به استدلال امامیه وارد میکند این است که لازمۀ سخن شما این است که هیچیک از مردم در عصمت با امام شریک نباشند و امکان اشتباه و گناه برای همه به جز امام وجود داشته باشد، در حالیکه نص قرآن خلاف این را در ایام رسول الله صلیالله علیه و آله و بعد از آن نشان می دهد و در هر زمانی ممکن است کسی غیر از امام نیز عصمت داشته باشد (همان ص.
اشکال سید مرتضی این است که اگر بینیازی امام غیر معصوم از امام دیگر جایز باشد، میبایست بینیازی امیران و بزرگان امت نیز از امام جایز باشد (مادامیکه از آنها خطایی سر نزند) و از آنجایی که قاضی چنین تالی فاسدی را نمیپذیرد، به ناچار می بایست بطلان مدعای خود را بپذیرد."