چکیده:
ارسطو به دانشهای متعددی پرداخته و آنها را طبقهبندی کرده است. اگرچه موضوع و روش این دانشها متفاوت است، بااینوجود، در سراسر آنها به تعدادی نظریات و آموزههای فراگیر برخورد میکنیم. برخی از محوریترین آموزههای ارسطویی عبارتاند از: ماهیت، حملپذیرها، مقولات، تعریف، استدلال، رئالیسم، طبعگرایی و... . این آموزههای بنیادین چونان یک شاکلهی ذهنی، همواره در هر پژوهش علمی حضور دارند و همین سبب شده تا خروجی این پژوهشها از هم بیگانه نباشند، بلکه ارتباطی شبکهمانند میان آنها برقرار شود و منظومهی فکری منسجمی حاصل شود. با گذشت زمان و مطرحشدن نظریات گوناگون در فلسفه و علوم که احیاناً در تقابل با نظریات محوری ارسطو قرار میگیرند، نظامهای فکری دیگری بهوجود میآیند که هر یک برساخته از شبکهی درهمتنیدهای از معارف هستند؛ بهگونهای که بهراحتی نمیتوان دانشی را از یک منظومهی فکری خارج نموده یا در منظومهی فکری دیگری داخل نمود. حذف ماهیت و تأثیرات آن بر فلسفه و منطق صدرایی، نمونهای از این تحولات است که مدّعای جهانشمولی برخی دانشها مانند منطق و متافیزیک ارسطویی را متزلزل میسازد.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه ارسطو اولین طبقهبندی جامع از علوم و نیز اولین منظومهی فکری را بنا نموده که در طول تاریخ فلسفه و علم تأثیر بسزایی داشته است، در این جستار، دانشهای ارسطویی مدنظر قرار گرفته و مسئلهی تحقیق چنین طرح شده است که: آیا دانشهای ارسطویی بهمانند جزایر مجزا، بیارتباط با یکدیگرند یا چونان اجزای یک شبکه، در ارتباط با هم هستند و از بنمایههای مشترکی بهره میگیرند؟ بهبیاندیگر، این دانشها چه نسبتی با هم دارند یا حلقههای ارتباطی آنها کدام است؟ آیا آموزهها و نظریات ارسطو در علوم گوناگون، مستقل از هماند یا میتوان آموزههایی یافت که در بیشتر آنها بهطورمستقیم یا غیرمستقیم دیده میشوند و جهانبینی یا ساختار اندیشهی ارسطو را نشان میدهند؟ برایناساس، در ابتدا به آموزههای فراگیر ارسطو در آثارش اشاره میشود و سپس به جهت روشنترشدن بحث و پرهیز از کلیگویی، سه آموزهی محوری به نحو مستقل و تفصیلی بررسی میشود.
4. رابطهی طولی یا عرضی آموزههای فراگیر ارسطو ازآنجاکه مباحث زبانشناختی، منطقی، معرفتشناختی، روششناختی، علمشناختی و متافیزیکی نسبت به سایر آثار ارسطو، در نقش مقدمه و زیربنا قرار دارند، چراکه هر اندازه موضوع یک دانش، کلیتر و جهانشمولتر باشد، تأثیرگذاری آن بر سایر دانشها بیشتر و تأثیرپذیریاش کمتر است، بنابراین انتظار میرود آموزههای مربوط به این حوزهها، نه در عرض، بلکه در طول سایر آموزهها باشند؛ مثلا ماهیت، تعریف، انواع محمول گزارهها، مقولات دهگانه، روش تحقیق، مقدمات برهان، ماده و صورت استدلال و...