چکیده:
تبیین امور واقع از منظر ابن خلدون (نگاهی نو به مقدمه) چکیده علم عمران ابنخلدون برپایه روششناسی خاصی بنا نهاده شده است که فهم این نحوه تببینی گام مهمی در زمینه فهم منطق خلدون و متعاقب آن فهم پدیدههای است که او قصد تبیین آنها را دارد. مقاله حاضر قصد بررسی نحوه تبیین وقایع توسط خلدون را دارد. روش تحقیق در این پژوهش از نوع روش اسنادی است. یافته های تحقیق نشان میدهد که رویکرد تببینی ابن خلدون در تبیین امور واقع با رویکرد علمی متعارف امروزی که همان رویکرد قانونمدار یا نوموتتیک است، همخوانی دارد. از منظر روششناسی نتایج بیانگر این امر است که تجربهی خلدونی اشاره به تجریه مکرر در تاریخ دارد، به عبارتی همان ساختارهای رویکرد ساختارگرایی هستند که نتایج مشخص تکرار شوندهای را به دنبال خود دارند. از دید هستیشناسی نیز ابنخلدون فرض واقعیت بیرونی و مستقل از ذهن را به رسمیت میشناسد. واژگان کلیدی: ابنخلدون، هستیشناسی، معرفت شناسی، روششناسی.
Ibn khaldun’s science of omran has been founded based on Special methodology that understanding that logic of explain is an important step to understanding the logic of khaldun and subsequently understanding of phenomena that He is going to explain them. This article is going to examine how to explain fact’s by khaldun. The research method in this study is documentary. The findings indicate that explained approach of ibn khaldun in explaining the facts is rule-based or nomothetic approach that is alignment with today's conventional scientific approach. In terms of methodology, findings demonstrate that khaldunin experience reference to the frequent experience in the history, in other words, his methodology is as structures of structural approach that to followed themselves repeated specific results. From the perspective of ontology also ibn khaldun recognizes assume external reality independent of the mind.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله درصدد بررسی این موضـوع است که آیا روش تبیین و علت آوری ابن خلدون در مقدمه با نحله های روشی و تببینـی مرسـوم علمی مطابقت دارد یا خیر و اگر پاسخ به این سؤال مثبت است با کـدام یـک از ایـن نحلـه هـا هم سویی و مطابقت دارد؟ اهمیت و ضرورت تحقیق ابن خلدون برای تبیین صعود و نزول تمدن ها یا توسعه و سقوط اقتصادی آنها، که هر دوی آنهـا در مدل او خاصیت متعاملی دارنـد، مـدلی را ابـداع کـرد (٨٣٨ :٢٠٠٨ ,Chapra) کـه حـوادث مختلف تاریخی را با روابط علت و معلول تبیین کند و قواعدی را که پشت این صعود و سقوط خاندان حاکم یا دولت و تمدن هستند را بیرون بکشد (همان ، ٨٣٩).
هستیشناسی: در رابطه با نگاه هستیشناسی ابن خلدون به واقعیت میتوان ایگونه استدلال کرد که از نظر ابن خلدون واقعیت بیرونی خارج از ذهن وجود دارد ولی این واقعیت را اندیشۀ انسانی تبیین و توضیح میدهد که این رویه نیز کاملا با مشی فلسفی و روش شناختی ساختارگرایی، که ابن خلدون تبیین های خود را براساس منطق منشعب از آن پایه ریزی کرده ، منطبق است .
همان طور که بیـان شـد ارسـطو از اصل فلسفی اگزیوم و تئورم برای بیان مقصود خود بهـره مـیگیـرد و ایـن درحـالی اسـت کـه ابن خلدون این اگزیوم و تئورم ها را در شرایط واقعی و پدیده های ملموس به کار گرفته اسـت و همان گونه که دورکیم بر پایۀ این منطق علم جدید جامعه شناسی را از سایر علـوم مجـزا کـرد و روش تحقیقی مشخص و موضوع مورد تحقیق برای آن ایجاد کرد، ابن خلدون نیز روش تحقیق در امور اجتماعی، سیاسی، تاریخی و موضوعیت مشخصی را فلسفۀ اجتماعی بنیان نهاد."