چکیده:
بهناز علیپور گسکری در مجموعه داستان بماند...بهگونهای هدفمند و تعمدی، از امکانات پسامدرنی در عنوان و محتوا و شیوۀ روایت بهرهجستهاست. مؤلفههای پسامدرنی نظیر ساختار بازگشتی، اتصال کوتاه، چهارچوبسازی وچهارچوبشکنی، آشفتگی و عدم انسجام متن، تناقض و عدم قطعیت، در متن داستانها بهکار رفتهاست، اما کاربرد «ساختار بازگشتی» بیشتر قابل توجه است. ساختار بازگشتیبا ایجاد چند سطح مختلف روایتی یا جهان داستانی، علاوه بر برجستهسازی محتوایوجودشناختی این داستانها، با برجستهسازی چهارچوب داستانی، ساختگی بودن آنها رانشان میدهد. نویسنده با استفاده از این جهانها، مسائل زنان را بیان میکند.نویسنده در دو داستان به شیوهای کاملاً متفاوت عمل کردهاست؛ در «بادهایی که ازهندوکُش میوزند» با تکنیک بیان خواب و خوابگویی، در کنار جهان شبهواقعیداستان، جهانی خیالی خلق میکند. او در «زنی از جنس مس» حضور خود را در داستاننشان میدهد و با اشارۀ مسقیم بر امر نوشتن، اقتدار خویش و ساختگی بودن داستان رابه نمایش میگذارد. استفادۀ نویسنده از امکانات پسامدرنی برای ارائۀ مسائل ومشکلات زنان در جامعۀ امروزی، بیانگر آن است که پسامدرن در نظر نویسنده، ورای یکروش یا مکتب فکری، در حکم ابزار روایتگری است.
Behnaz Alipour Gaskari has purposefully and deliberately used post-modern techniques in the title، the content and the style of narrative in her short story collection called “Bemand…”. Recursive structures، short junctions، setting and disrupting frameworks، confusion and lack of coherence in text، contradiction and uncertainty are all the post-modernist techniques have been used in the stories; however the use of recursive structure is more noticeable. Creating several different narrative levels or fictional world in addition to the ontological content of the stories، recursive structure shows the artificiality of them highlighting the fictional framework. The author expresses her own opinion about women issues using the above mentioned worlds. She had worked totally different in two stories. Using the sleep-expressing technique، she creates، in the story of “Badhaie Ke az Hindukush Mivazand” (The winds blow from the Hindu Kush)، an imagery world besides the semi-real world; and shows herself in the story of “Zany Az Jense Mes”(A woman of Copper) and shows her authority and the artificiality of the story pointing directly to the writing. Using the post-modern techniques by the author to express the problems of women in modern society shows that post-modernism is a narrative tool rather than a method or school of thought.
خلاصه ماشینی:
همین عمد در نشان دادن فراداستان ، غیر از آنکه ویژگی پسامدرن داستان است ، ما را به تأمل وامیدارد که چرا چنین کـرده اسـت ؟ این ویژگی پسامدرن را با گفتمان فمنیستی نویسنده باید ملاحظه کرد که از یـک سـو، از برخی دشواریهای چاپ یا جبهه گیریهای مخاطبان رها میشود و از سوی دیگر با ایجاد فاصله میان جهان داستان با مخاطب ، میتواند ذهنیت او را به جانب نوعی ذهنیت انتقادی سوق دهد.
در این داستان با جای دادن و تودرتـو کـردن سـطوح مختلف روایتی، روایت نخستین که حکایت زندگی فعلی و عادتی راوی است ، نه یک بـار که بارها، با جهان های روایی دیگر و بازنمایی درون بازنمایی، قطع میشود.
اطلاع از موقعیت بیرونی نویسنده ، در جایگاه کسی که مدتی در هند بوده و مدرس و محقق ادبیات است ، باعث میشود خواننده تصور کنـد کـه داستان ، ساختار خاطره ای دارد، اما نویسنده در پایان ، فضا را با تردید وجودشناسانه مواجـه میسازد و داستانی بودن جهان داستان را افشا میکند و نقشش را در مقام خالق داسـتان نشان میدهد؛ شخصیت ها را خواب میداند و به دنبال نقش خود در خواب آن ها میگردد (همان : ٨١).
این نحوه روایت موجب بیانسجامی و آشفتگی تعمدی میشـود کـه راوی برای بیان وضع زندگی خود بدان روی آورده است و بـه کمـک آن ، بعـد هسـتیشـناختی داستان برجسته میشود.