چکیده:
نظریه روان کاوی فروید، یکی از نظریات مهم در قرن نوزدهم بوده که تأثیر شگرفی در تربیت داشته است. این نظریه از منظر روش، بر روش تجربه گرایی در غرب تکیه دارد و از منظر ماهوی، با مکتب مادی گرای اومانیسم هم سان است. نظریه پیش گفته دو رکن اساسی دارد؛ یکی ساختهای سه گانه ذهنی و دیگری حالات سه گانه روانی. به باور فروید، از میان ساخت های سه گانه ذهنی، نهاد برترین و بنیادی ترین ساخت است و منبع انرژی های غریزی جنسی به شمار می آید. وی ناخودآگاه را عامل اساسی در تربیت معرفی می کند. نظریه فروید از منظر معارف دینی به ویژه نهج البلاغه، در هر دو رکن پیش گفته، مخدوش است: نخست، روش تجربه گرایی انحصارگرا، روشی درست در شناخت انسان نیست. دوم، اومانیسم مکتبی انحرافی در شناخت انسان است که به ابعاد مترقی انسان توجهی ندارد. سوم، انسان دارای ساختهای سه گانه ذهنی نیست و صرفاً یک ساخت ذهنی دارد و چهارم، برخلاف نظر فروید، ضمیر ناخودآگاه بیشترین تأثیر را در رفتارهای انسان ندارد.
خلاصه ماشینی:
فروید، نظریه روان کاوی، ساخت های روانی ، ضمیر ناخودآگاه ، معارف وحیانی، نهج البلاغه ١- دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران (نویسنده مسئول ).
(باقری، ١٣٦٨، ص ١١١-١١٢) هم چنین اصالت دادن فروید به غرائز جنسی در تبیین ساخت های روانی، که در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت ، یکی دیگر از دلایل این فیزیکالیستی بودن نظریه اوست (فروید، ١٣٨٢الف ، ص ١-٣٣)؛ بنابراین ، وی از طرف داران انسان شناسی فیزیکالیسمی است و از تقلیل گرایان به شمار میآید.
(فروید، ١٣٨٢الف ، ص ٣٤-٧٤؛ همو، ١٣٨٢ب ، ص ١٣٣-١٥٢؛ باقری، ١٣٦٨، ص ١٠٦-١١٠؛ شولتز، ١٣٨٤، ص ٤٨؛ کاردان ، ١٣٨١، ص ١٦٧) تا این جا یک رکن مهم نظریه روان کاوی تأمین میشد که شامل وجود سه حالت خودآگاهی، نیمه خودآگاهی و ناخودآگاهی در روان انسان است ؛ اما هنوز یک سؤال اساسیتر برای او وجود داشت و آن این که اساسا منشأ این سه حالت روانی از کجاست ؟ بدین منظور فروید، به تقسیم بندی روان انسان و نظام بندی آن نه از جهت حالات ، بلکه از جهت ساختاری پرداخت .
(فروید، ١٣٨٢الف ، ص ٣٤-٧٤؛ همو، ١٣٨٢ب ، ص ١٣٣-١٥٢؛ شاریه ، ١٣٧٠، ص ٤٠-٤٢؛ نای، ١٣٨١، ص ٣٢-٣٣؛ باقری ، ١٣٦٨، ص ١١٢؛ ستاد انقلاب فرهنگی ، ١٣٦٥، ص ٩١؛ مطهری، بیتا، ج ٤، ص ٤٢٨) با نگاهی کلی، به ارزیابیهایی که از نظریه روان کاوی شده است ، پی میبریم که دانشمندان مسیحی و بعضا مسلمان ، بیش ترین جنبه اشکال را متوجه رکن اول این نظریه ، یعنی نوع تقسیم ساخت های روانی کرده و عملا وجود ضمیر ناخودآگاه در نهاد انسان را به عنوان یک نظریه انسان شناختی پذیرفته اند.