چکیده:
هدف از مطالعه حاضر، نقد «رئالیسم مفهومی خلاقانه» به عنوان مدلی روش شناختی از علم اسلامی است. این مدل، ساختار علم متداول، در قَوارۀ مدرنیته و پسا مدرنیته، را نمیپذیرد و ساختار جدیدی از علم، متناسب با جهان بینی اسلامی را، در قالب یک پارادایم ارائه می کند که در صدر آن، اصالت جهان بینی و سنّت های لایتغیّر الهی قرار دارد. از محاسن این پارادایم، تخصیص مخزن علم، نزد پروردگار عالَم، برخورداری از یک سلسله مراتب معرفتی، باور به عوالِم غیب و شهادت، معرفی منابع کسب دانش، فراتر از حس و تجربه و تعیین ملاک صحت، فراتر از وقوع در نشئۀ مادی می باشد. معهذا کلی گویی و گسلش بین مفاهیم متعدد، همچنین روشن نبودن نحوۀ ورود به منابع معرفتی، تجربه و عقل و شهود از کاستی های این مدل است. در مجموع این مدل، در پیشبرد علم دینی مخصوصاً در مقام ثبوت علم، در بعد مفهوم سازی های نظری و جدا شدن از فضایِ سکولار، تاثیرگذار ارزیابی می شود. ارائه پیشنهاد جهت تکمیل دیدگاه موجود و قدم های بعدی در مسیر تدوین علم اسلامی، پایان بخش این نوشتار است.
The aim of the present study was a review of “Conceptual Creative Realism” as a methodological model of Islamic science (Iman & Kelateh Sadati، 1392). The model had some strong points including a new presentation of science structure as well as a new definition congruent with the Islamic point of view entered in a new paradigm. Also، the model defined knowledge’s hierarchical in different way where the God’s laws would be at the top of this hierarchical. Reality is further up observations and objective experiences as well as the correct criterion defined according to Islamic direction. In the other side، the model had some weakness points including speaking in general، not specified، and missing link between the different concepts، as well as having ambiguity responding this question that how we can specified the borders between the different knowledge sources such as sensation experiences، wisdom and intuition. In sum، the model evaluated as an effective model which could have valued contribution to the Islamic science.
خلاصه ماشینی:
شاید اگر مؤلفین این دیدگاه ، با طراحی یک پژوهش (در هر یک از رشته های علوم انسانی ) بتوانند به صورت عملی ، نحؤە پیشبرد ایـن مدل را، در مراحل مختلف نشان بدهند و یا تلاش نمایند تا کـل مـدل را، در یـک نمـودار ترسیم نمایند، بهتر بتوان با این مفاهیم ارتباط برقـرار نمـود (بـه نمودارهـای ١-٣ مراجعـه شود).
برای مثال در این مدل ، معیارهـایی ، کـه از حاصـل جمـع معـاییر ٣ پارادایم اثباتی ، تفسیری و انتقادی به عاریت گرفته شده است ، بدون ارائه استنادات لازم ، به عنوان خصیصه های روش شناسی اسلامی معرفی شده اند (ایمان و کلاته سـاداتی ، ١٣٩٢: ٦٠٠-٦٠٦).
با توجه به این که الف ) گزاره های علم اسلامی ، باید با تعریفی کـه یک مدل ، از هستی شناسی و معرفت شناسی ارائه می دهد، هماهنگ باشد، ب ) بـه شـکل استعلایی ، تکاملی و هدفمند به سمت غایات مشخصی ، هدف گذاری شـده باشـد، ج ) بـا سایر گزاره های علمی و دینی هماهنـگ باشـد تـا در مجمـوع از یـک انسـجام سیسـتمی برخوردار باشد، د) تنوع منابع معرفتی که شامل منابع متعددی چون عقل (تجربی ، تجریدی و شهودی ) و نقل (قرآن و سنت ) می شود و بالاخره ، ه ) لزوم هماهنگی این منابع ، که همـه عهده دار تبیین شئون مختلف یک پدیدٔە واحد هستند؛ به نظر نمـی رسـد کـه ارائـه معیـار «اعتبار گیری » به صورت کلی و بدون هیچ وصفی ، بتواند حداقل در مقابل معـاییر صـحت مدل های رقیب ، جایی را به خود اختصاص دهـد.