چکیده:
رویکرد معرفتشناسی وظیفهگروانه واکنشی در برابر رویکرد مبناگرایی بود که از قول به وجود باورهای پایه یا خودموجه دفاع میکرد. دکارت با شکورزی در هر نوع معرفتی بنیانهای نخستین چنین رویکردی را فراهم ساخت.جان لاک و دبلیو.کی.کلیفورد با دو منظر متفاوت آنرا بسط دادند. لاک در دو اثر معقولیت مسیحیت و فاهمه بشری و کلیفورد در اخلاق باور کوشیدند تا ضمن نقد و طعن بر مبناگرایی و تاکیدبر وجود دلیل برای هر باوری، رویکرد دلیلگرایی حداکثری را شکل دهند. این دیدگاه بنیان جدیدی را برای پذیرش باور،طرح کرد که هم بر دلیلورزی تاکید داشت و هم بر وجه اخلاقی قبول باور پای میفشرد.کلیفورد در رساله اخلاق باور با بیان دو داستان خاص ضمن نقد وجرح معرفتشناسی رایج، میکوشد تا عیان سازد نتایج اخلاقی باور معرفتی از اهمیت بیشتری نسبتبه توجیه صرف برخوردار است. عمدهترین نقطه اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است.او در رسالهاش متعرض درستی و نادرستی باور دینی مسلمانان شده و پس از لاک بهطور خاص به نظریه مرجعیت پرداخت . روش کلیفورد در تاکید بر صرف دلیل آنهم حداکثری افراطی و رد وضعیت خاص ایمان با چالشهای بسیاری روبهرو خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
اما آیا حق داریم در باره سخنان چنین انسـان بزرگ و نیک تردید کرده و پرسش کنیم ؟آیا در باور داشتن به تعالیم او و رسالتش و نیز در وحیانی بودن شریعت او دلایل کافی وجود دارد؟ کلیفورد شاید نخستین متفکری باشد که نظریه مرجعیت را در کنکاش های نظری بـاور و بطور خاص باور دینی مسلمانان طرح کرده و بر آن تاکید می ورزد.
وی عدم توجه به جستجوی دلیل و روی آوردن به آسان باوری را خطر تلقی می کند: خطری که جامعه را در برگرفته است تنها این نیست کـه افـراد ایـن جامعـه بـه امـور نادرستی اعتقاد پیدا کرده اند، بلکه این است که افراد آن جامعه عـادت مـی کننـد زود باور باشند و وظیفه جستجو را فراموش کنند.
هر چند حریمی که کلیفورد برای آغاز و انجام جستجوگری به عرصه ی عمل مـی آورد، فراخ ، بی انتها و طاقت فرساست ؛ اما از نظر وی در نهایت این انسان است که شادمان از ایـن طی طریق ، به آنچه دارد و به باورهای درستی که اکتساب کرده افتخار می کند و می توانـد آن را هدیه گرانسنگی برای همه آحاد بشریت قرار دهد.
من فقط در این جـا مـی تـوانم بـه وجود چنین شرایطی اشاره کنم » (پلانتینگا، ١٣٨١: ٦١) با عنایت به ساختار فکری پلانتینگا در حوزه باورهای دینی می توان گفت از نظـر وی کلیفورد دستگاه معرفتی انسان را به خوبی نشناخته است .