چکیده:
دراماتراپی یا نمایش درمانی، بهره گیری از جنبه های دراماتیک و زیبایی شناسانه هنر نمایش، برای تاثیر
گذاری بر شخصیت افراد است و بدلیل ماهیت نمایش بیش از آنکه یک فعالیت فردی باشد فعالیتی
گروهی است. تآتر و نقش پذیری در آن شرایط مناسبی برای بروز و تشخیص مشکلات فردی و نیز
اجتمایی و درمان آنها فراهم می آورد. نمایش درمانی امکان حصول آگاهی از احساسات و افکار را فراهم
میکند که میتواند شکلی آشکار یا نهفته داشته باشد که همین آگاهی سرمنشا تغییر در رفتار و نگرش
میشود. این تغییر رفتار با استفاده از تکنیکهای نمایش درمانی همچون نقش پذیری و تکرار و تداوم آن
صورت می گیرد که می تواند ماهیتی خودآگاه یا ناخودآگاه داشته باشد. بررسی نمایشنامه های شکسپیر
نشان می دهد که او از نمایش درمانی برای بهبود شرایط روحی شخصیتهایی که از آشفتگی ذهنی به نام
جنون رنج میبردند بهره برده است. در نمایشنامه دو خویشاوند با اصالت او با استفاده از دراما تراپی به
درمان دختری مجنون از عشق میپردازد. گرچه در نمایشنامه های شکسپیر پایان جنون گاه با مرگ یا
بهبودی همراه است اما اهمیت پایان نمایشنامه رسیدن به نظمی است که جنون آن را به چالش کشیده است.
خلاصه ماشینی:
بررسي نمايشنامه هاي شکسپير نشان مي دهد که او از نمايش درماني براي بهبود شرايط روحي شخصيتهايي که از آشفتگي ذهني به نام جنون رنج ميبردند بهره برده است .
در واقع ، نمايشنامه و يا به تعبيري دقيق تر بازي در يک نمايش فرصتي را فراهم ميآورد که در آن فرد با نقش پذيري از نوع تکراريک نقش و يا نقش پذيريهاي گوناگون به راهي براي کشف بهتر خود دست پيدا مي کندو از اين طريق امکان تغيير روحي و رفتاري او ميسر ميشود و اين در حالي است که اين تغيير مي تواند ماهيتي خود آگاه و يا ناخودآگاه داشته باشد .
١٨) براين باور است که نمايشنامه «راهي است به سوي دسترسي به ضمير ناخودآگاه » و آن را به خواب و رويا تشبيه ميکند که با حرکات و گفته هاي نمادين و گاه واقع نماي خود احساسات نهفته از قيد و بندهاي ابراز فردي يا اجتماعي را رها ميسازد که اين همان درمان نهفته و يا پتانسيل نمايشنامه است که مي تواند ارمغاني براي بازيگر نمايش و حتي تماشاگران باشد، تماشاگراني که همراه با بازيگر در ترس و نگراني ها و هيجانات روحي او به نحوي فعال همراه شده اند.
اين تک گويي نشان ميدهد که او در ابتدا از سلامت روحي و رواني برخورداربوده است به طوري که او احساسات خود را به شيوه ايي واقع گرايانه بيان ميکند که اشاره به مراحل مختلف شکل گيري احساس او دارد: ابتدا به تحسين پالامون ميپردازد سپس بر او دلسوزي ميکند و به تدريج به او تمايل پيدا کرده و سرانجام به او دل مي بازد.
Shakespeare and the Healing Drama .