خلاصه ماشینی:
"در کلاس درس«اخلاق»آن چنان منزلت مییابد که پرتو درخشان و نسیم دلنواز خود را به منطق و معرفت نیز میگستراند و خود قاعدهء بازی در عرصه تفکر میگردد.
افرادی که در کلاس درس به اخلاق و منطق اقتداء میکردند اینک آن را زنجیز وبندی میدانند که جز عقبماندگی در رقابت اثری ندارد و باید بر زمین افتد و گاهی پای بر آن نهاده شود تا آسودهتر عمل گردد.
آیا میدانیم که جامعهای که اخلاق و منطق را بیمقدار کند چه بلایی را برای خود خریده است؟آیا نمیدانیم که این جهان کوه است و فعل ماندنی؟چرا آنچه در درس اخلاق به زبان میآوریم و در میدان عمل از عظمت و صلابت آن میلرزیم؟ چرا «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» در صحنه رقابتهای بیحاصل مورد اعراض جاهلانه قرار میگیرد؟آیا زمان آن فرا نرسیده است که در این مهم تاملی جدی بمائیم؟"