چکیده:
هدف از این پژوهش بررسی رمان لالایی برای دختر مرده اثر حمیدرضا شاهآبادی از نظر گفت-وگومندی و چندصدایی، با توجه به نظریهی رمان میخاییل بختین است. پژوهشگر کوشیده است با تحلیل محتوا به شیوهی تأملی و در پیشگرفتن رویکردی توصیفی-تفسیری، شیوهها و عناصری که این اثر را گفتگومند و چندصدا میسازد بیابد. بختین رمان را گونهای ادبی با ویژگی چندصدایی، متوجه دگربودگی و نقطهی مقابل قطعیتپذیری میداند. او معتقد است صداهای مختلف موجود در گفتمان رمان، که ارزشها و گرایشهای مختلفی را با خود دارند، و از این جهت آشتیناپذیر هستند، مانع از گرهگشایی نهایی میشوند و پایانی باز را در رمان باعثمیشوند. وجود حلقهی راویان، تغییر زمان-مکان، پرداختن به دختران از سوی مولف مرد، پایان باز، پیشکشیدن موضوعهای اجتماعی که کمتر بدان پرداختهشده و مکان رخدادن حوادث، که درحاشیهی شهر قراردارد، از جمله مواردی است که لالایی برای دختر مرده را گفتوگومند، چندصدایی و متوجه دگربودگی ساختهاست. از طرفی شیوهی ناخطی و تمرکززدای روایت و تغییر چندبارهی راوی، در کنار ساختار نهچندان پیچیدهی این رمان باعث تمرکززدایی و رشد ذهنی مخاطب نوجوان میشود. از این جهت لالایی برای دختر مرده را میتوان نمونهی مناسبی از رمان نوجوان و تجربهای متفاوت دانست که میتواند زمینهساز ارتقای حس زیباییشناسی مخاطب شود و آمادگی او را برای متنهایی با ساختار پیچیدهتر فراهم سازد.
خلاصه ماشینی:
او معتقد بود نمی تـوان زبـان را صـرفا بازتـاب علاقـه هـای اجتماعی به شمار آورد؛ولی هر زبانی در چارچوب ایـن مناسـبات اسـیر اسـت (نـک : ایگلتون ، ١٣٨٠: ١٦١)؛به عبارتی ،آنچه در گفت وگورخ می دهد،در شبکه ای پیچیـده از مؤلفه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، فردی و ایدئولوژیک قرار دارد که هـر دو سـوی گفت وگو در آن قرار دارند؛بنابراین دستیابی به آگاهی ،ساده نیسـت و نیازمنـد فعالیـت است ؛فعالیتی که دو سوی این گفت وگو درآن ،به طور برابر،امکان آگاهی یـافتن داشـته باشند.
بـر ایـن اسـاس ،دوپرسـش مطـرح شـده عبارت انداز:آیا رمان لالایی برای دختر مرده روایتی گفت وگومند وچندصداست ؟ اگـر چنین است ، این گفت وگومندی وچندصدایی چگونه درمتن پدیدار شده است ؟ پشتوانه ی پرداختن به رمان نوجوان بااستفاده ازآن دسـته دیـدگاه هـای نظـری کـه معمولا برای رمان بزرگ سال به کار می رود، رویکرد نیکولایوا (١٩٩٨) به رمان نوجـوان است ؛بنابراین رویکرد، میان رمان های نوجوان وحتی کودکان ، بارمـان بـزرگ سـال ،از نظر شیوه های داستان نویسی پیچیده ای که به کار می برند، چندان فاصله ای وجود ندارد.
از نگاه او، گفـت وگـو درگـاه و آسـتانه ی عمـل نیست ، خود عمل است و با پایان یافتن آن ، همه چیـز بـه پایـان مـی رسـد (نـک : همـان : ٣٣٨و٣٣٩)؛بنابراین او در ادبیات نیز به دنبال نمونه هایی اسـت کـه اصـالت و اهمیـت گفت وگو را در جهان داستان و روایت به رسـمیت بشناسـند ونمونـه هـای عـالی ایـن دیدگاه فلسفی و نظری را در داستایوفسکی می یابد.
موضوع مشترک، صداهای متفاوت یکی از نشانه های گفت وگویی بودن لالایی برای دختر مرده وجـود راوی هـای مختلـف است که به نوعی مرکزیت را در روایت رمان از بین می برد.