چکیده:
در پژوهش حاضر سه رمان گرافیکی پسامدرنیستی از سه تصویرگرمولف مطرح، با مدل نشانهشناسانهی «امبرتو اکو» مورد تحلیل قرار گرفته؛ هدف، یافتن نشانههایی است که تصویرگرمولف از آنها به عنوان ابزاری برای بیان بینشها و دیدگاههای فردی خویش بهره میبرد. نشانههایی که وابسته است به بستر فکری-فرهنگی شکل گرفته در آن و روابط ایجاد شده میان صور بیانی و صور محتوایی که به تعبیر اکو نقشهای نشانهای نام دارد؛ در این نقطه، علاوه بر سخنگو، نقش سخنگیر در خوانش روایت و تفسیر آن اهمیت دارد. نقش نشانهای مفهومی است که اکو با طرح آن ناپایداری نشانه و امکان شکلگیری نقشهای نشانهای جدید تحت شرایط متفاوت و در نتیجه زایایی نشانه را بیان کرد. سوال در باب حضور و وجود است؛ آیا تصویرگرمولف، یگانه راوی اثر، از نقشهای نشانهای، برای بیان استفاده میکند، تا تمام آنچه که میخواهد، بنمایاند و در ورای آن به حضور و وجودی جاودانه دست یابد؟ با توجه به مدل اکو و بررسیهای انجام شده، تصویرگران مولف با درک از خود، هستی و رابطهی خود با دیگری، با اشتراک گذاری دیدگاههای فردیشان در رسانهای به نام رمان گرافیکی پسامدرنیستی، مخاطبان را به دیدن جهان از زاویه دید خویش دعوت مینمایند و نتیجه گیری را به مخاطب وامیگذارند.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه تحلیل نقش های نشانه ای هویت فردی تصویرگر مؤلف در کتاب های تصویری پسامدرن (رمان گرافیکی ) مسعود مجاوریآگاه * مجتبی اللهیاری ** حمیدرضا شعیری دانشگاه آزاد اسلامی ایران ، واحد تهران مرکز دانشگاه تربیت مدرس تهران چکیده در پژوهش حاضر سه رمان گرافیکی پسامدرنیستی ازسه تصویرگرمؤلف مطرح ، بـا مدل نشانه شناسانه ی «امبرتو اکو»تحلیل شده ؛هدف ، یافتن نشـانه هـایی اسـت کـه تصویرگرمؤلف ازآن هابه عنوان ابزاری برای بیان بیـنش هـا ودیـدگاه هـای فـردی خویش بهره می برد.
در اینجـا، هویـت بیننده یا خواننده ، به عنوان کسی که خالق اثر آن را مخاطب قرار می دهـد، اهمیـت پیـدا می کند؛ به معنایی دیگر، خوانش روابط ایجادشده میان صورت بیان و صورت محتوا که نقش های مختلف نشانه ای را سازماندهی می کند، به وجود مخاطب یا مخاطبان بسـتگی دارد؛ نقش نشانه ای زمانی در این تصاویر شکل می گیرد که بیننده بـا داده هـای دیـداری تصویرگرمؤلف که برگرفته از رویکرد فردیت گـرای اوسـت ، تصـمیمی بـرای خـوانش روایت بگیرد؛ به بیانی دیگر، «فهم وتخیل مخاطب باید سکوت معنادار بینابین نشانه هـا را بازسازی کند» (فلیپ درانتی ، ١٣٩٣: ٥٩)؛ به عنوان مثال ، در کتاب ویلـی خیـال پـرداز، شیوه ی طراحی و پرداخت پر از جزئیات براون به همراه شخصیت بچه شامپانزه (ویلـی ) ارجاعی است به تصویرگر مؤلف (آنتونی براون )، زیـرا او در بخـش اعظـم روایـات یـا کتاب های خویش از بچه شامپانزه ، میمون وگوریل استفاده می کند وبـه نـوعی ، امضـای فردی او به حساب می آید؛ از طرفی ، این عناصر وشخصیت ها روایـاتی را سـازماندهی کرده اند که مانع خروج وسردرگمی مخاطب است ؛ در فریم سوم از کتاب نوشـته شـده است «ویلی بعضی وقت ها خیال می کند یک ستاره ی مشهور سینماست » (نـک : تصـویر ١).