چکیده:
یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه پویایی حیات روزنامهنگاری مستقل و انتقادی در ایران بود. از نمایندگان برجستة این شیوة روزنامهنگاری علیاکبر دهخدا بود که مقالات وی در روزنامة صور اسرافیل فصل جدیدی در حیات روزنامهنگاری ایران گشود. فعالیت دهخدا در استبداد صغیر با انتشار صور اسرافیل سوئیس و سروش استانبول ادامه یافت. بررسی مقالات سروش میتواند به روشن شدن ابعادی از یک مقطع مهم و پرتلاطم تاریخ ایران کمک کند. مبنای این پژوهش بررسی و تحلیل محتوای سروش استانبول در چند محور است. نتیجة این بررسی حاکی از آن است که سروش را میتوان پیشگام طرح موضوعاتی دانست که عمدتاً با مسئلة استقلال و تمامیت ارضی ایران پیوند داشت و زمینهساز یک گفتمان تجددگرا در فرهنگ سیاسی این زمان شد. به نظر میرسد این تحول پس از مشروطه نخست در روزنامة سروش بازتاب یافت و سپس در مجلههایی چون کاوه، آینده و ایرانشهر وجه آشکاری به خود گرفت.
خلاصه ماشینی:
سروش استانبول : پیش درآمدی بر روزنامه نگاری ملیگرایانه و تجددخواه توران طولابی استادیار گروه تاریخ دانشگاه لرستان چکیده یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه پویایی حیات روزنامه نگاری مستقل و انتقادی در ایران بود.
روزنامۀ سروش تاکنون توجه سه دسته از پژوهشگران را به خود جلب کرده است ؛ نخست ، پژوهشگرانی مانند صدر هاشمی (صدر هاشمی، ١٣٦٤/ ٣: ٣٤-٣٥)، کهن (کهن ، ١٣٦٠/ ٢: ٥٠٣-٥٠٥، ٥٩٦-٥٩٩) و پروین (پروین ، ١/١٣٧٧: ٦٩٦-٧١٠) که در خلال معرفی و بررسی کلی حیات روزنامه نگاری ایران ، اشاره ای گذرا به این روزنامه داشته اند.
این آثار را میتوان به دو صورت دسته بندی کرد: برخی پژوهشگران همچون سلیمانی (سلیمانی، ١٣٧٩: ٦٣-٦٤) در گزارش زندگی دهخدا، نگاه گذرایی هم به سروش داشته اند؛ دستۀ دیگر همچون عابدی (عابدی، ١٣٧٩: ١٣٩-١٤٠) و اصیل (اصیل ، ١٣٨٧: ٦٧-٦٨)، ضمن بررسی برخی مقالات دهخدا در سروش ، کوشیده اند جلوه ای از اندیشه ای او را روشن کنند.
نویسنده یکی از مقالات این پرسش را طرح میکند که چگونه ایران ، با وجود شمار زیاد «علما و شعرا» در طول تاریخ خود، پس از مشروطه باید گرفتار چنین وضعی شود و مجلس آن چنین سرنوشتی بیابد؟ (سروش ، نمره ٢: ٧).
این نوشته واکنش به مقالۀ یکی از روزنامه های روسی بود که ادعا کرده بود شاه ایران هیچ وثیقۀ رسمی مبنی بر استعفا امضاء نکرده است (سروش ، نمره ١١: ٢-٣).
آقایف نیز هدف روس ها را بازگرداندن محمدعلی میرزا، این بار در «هیأتی چون امیر بخارا نه یک شاه مستقل »، تشخیص داده بود (سروش ، نمره ١٤: ٣).