چکیده:
دینپژوهی در دورة معاصر نواندیشان زیادی را به خود دیده است؛ یکی از این نواندیشان دکتر سروش است؛ وی در تاریخ تئوریپردازی خود مراحل مختلفی را طیّ کرده است. اولین گام وی در این راستا با قبض و بسط تئوریک شریعت آغاز شد و با فرضیة بسط تجربة نبوی استمرار یافت. وی در فرضیة اول معرفت دینی را بشری و تاریخی و نسبی پنداشته و در فرضیة دوم یک گام به عقب رفته، متن دین را متحوّل و تاریخی دانسته است. وی در تئوری جدیدش ـ که نام «محمّد(ص) راوی رؤیای رسولانه» را بر آن نهاد ـ گامی دیگر به عقب برداشته است. سروش مدعی است که در این تئوری آخرین پنجره ناگشوده در این باب را باز کرده و فرایند وحی را ـ برخلاف گذشته ـ یکسره در رؤیا و خواب خلاصه نموده است. وی نقش پیامبر را راوی و گزارشگر آنها میداند. لذا، روشی که سروش برای تفسیر وحی پیشنهاد میکند روش تعبیرگرایی است که به زعم وی میتواند رقیب جدّی برای ظاهرگرایی و تأویلگرایی در تاریخ اسلامی باشد. دکتر سروش در آخرین تئوری خود شش مقدمه ترتیب داده است تا از طریق آن بتواند فرضیة خود را اثبات نماید. نگارندة این مقاله با بررسی و نقد مقدّمات و استدلال وی، این تئوری را در نهایتِ سستی و ضعف یافته است
خلاصه ماشینی:
(سروش ، ١٣٩٣:مقاله دوم ) عروض وحی چنان خصوصی و درونـی و غافلگیرانـه و رؤیـاوش بـود کـه همه چیزش با حوادث دنیای بیداری از جمله زبانش فرق داشت ، مگر تجربۀ دیدن تخت خداوند بر دوش هشت فرشته در بیداری صورت گرفت که زبانش را زبان بیداری بدانیم ؟ (همان ) نبض اصلی مقاله سروش و آن پنجره ای که به تعبیر وی تاکنون ناگشوده مانده در این مقدمه است که به زعم خویش ، به پدیدارشناسی خیال و بیان ویژگیهای روایت رؤیاهـا پرداختـه ، بـه دنبـال عبـور از تفسـیر کلاسـیک مـتن مقـدس بـه ساختارشناسی رؤیایی ـ روایی میباشد.
(همان : مقاله پنجم ) سروش پس از طرح دو تجربۀ برجسته نبوی: معـراج و معـاد، بـا اسـتناد بـه اقوالی شاذ از برخی مفسران و برداشتی نادرست از کلام علامه طباطبایی ، به زعم خود چنین پنداشته که اگر معاد و معـراج را روحـانی یـا حتـی رؤیـایی بـدانیم ، نظریه اش مقبول تر و راه برای پذیرش آن آسان تر خواهد بود.
ک. ابن عربی، بیتا، ج ٢: ٦٢٠؛ قیصری، ١٣٨٢، ج ١: ١٣٥ــ ١٣٦؛ شـعرانی، بیتا، ج ٢: ٤٥٣) لذا، منحصر دانستن وحی به رؤیا نه تنهـا بـیوجـه اسـت بلکـه برخلاف صریح کلام عرفاست ، چراکه از نظر عرفا، وحی شریعت علاوه بر القای قلبی با تمثل حسی نیز صورت میپذیرد، بدین معنا که گاهی شـریعت بـر قلـب پیامبر نازل میشود و گاهی با القای حسی و از طریق حواس ظـاهری پیـامبر بـر وی نازل میگردد و این القای حسی از طریق دستگاه شنوایی یا سایر دستگاه های ادراکــی حســی پیــامبر اســت .