چکیده:
مقدمه: این مقاله به بررسی درزمانی و همزمانی فعل «خواستن» برپایه فرایند دستوری شدگی طرحواره های رخدادی بنیادین در چهارچوب زبان شناسی شناختی می پردازد. طرحواره های رخدادی بنیادین، واحدهای معنایی ساده ای هستند که از یک گزاره و متغیرهای مربوط به آن تشکیل شده اند. این طرحواره ها بیانگر مقولات عینی و بنیادینی هستند که با استفاده از افعال قاموسی کلی، زیربنای سازه های دستوری را تشکیل میدهند.
روش: در این مقاله یکی از این طرحواره ها، یعنی طرحوارهی «تمایل» ([X wants Y]) را مورد بررسی قرار دادیم و دیدیم که این طرحواره در زبان فارسی با استفاده از فعل قاموسی «خواستن»، مفهوم بنیادین «طلب کردن چیزی» را بیان می کند.
یافته ها: این طرحوارهی بنیادین، با وارد شدن به فرایند دستوریشدگی، تبدیل به یک طرحوارهی پیچیده تحت عنوان طرحوارهی «سریالی» ([X wants # (X) VERB Y]) با مفهوم «قصد انجام کاری را داشتن» می شود. با ادامه یافتن فرایند دستوریشدگی، طرحوارهی زمان آینده ([X Y # want (to) VERB]) ،که بیانگر مفهوم زمان آینده است، حاصل می گردد و بدین ترتیب، فعل قاموسی «خواستن» در نهایت تبدیل به فعل کمکی «خواستن» می شود.
نتایج: بررسی توامان تغییرات درزمانی و همزمانی فعل «خواستن» و آشکار شدن این نکته که فرایند دستوریشدگی نه فقط بر فعل قاموسی، بلکه بر کل ساختار طرحواره اعمال می شود، از دستآوردهای این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
"کلیدواژهها:; فعل «خواستن»"، "دستوریشدگی"، "طرحوارههای رخدادی بنیادین"، "زبان فارسی; Abstract Introduction: This paper is concerned with the investigation of diachronic changes and synchronic differences of the verb 'Xāstan' on the basis of grammaticalization process of basic event schemas in the framework of Cognitive Linguistics.
از آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که روند استفاده از ساختار فعل کمکی و فعل مصدری تابع آن از دورهی میانه شروع شده و تا به امروز ادامه یافته است؛ اما در گذار از دورهی میانه به دری، فعل «خواستن» علاوه بر اینکه در فرایند دستوریشدگی قرار میگیرد و به صورت یک فعل کمکی در میآید، توسعهی معنایی نیز مییابد و ضمن منسوخ کردن فعل «کامستن» جای آن را در ساختار بیان زمان آینده اشغال میکند.
از آنجا که افعال کمکی نیز بیانگر مفاهیم دستوری نظیر زمان دستوری، نمود و وجهیت هستند (18)، هاینه این مقولات دستوری را برآمده از مقولات عینی و بنیادینی میداند (3) که بیانگر مفاهیم کلی زیر هستند: 1- مکان<FootNote No="45" Text=" location"/> (جایی که شخص در آن قرار دارد)؛ 2_ حرکت<FootNote No="46" Text=" motion"/> (حرکت شخص به سمت یک مکان، از یک مکان یا درون یک محیط)؛ 3- فعالیت<FootNote No="47" Text=" activity"/> (آنچه شخص انجام میدهد)؛ 4- تمایل<FootNote No="48" Text=" desire"/> (آنچه شخص طلب میکند)؛ 5- وضعیت<FootNote No="49" Text=" posture"/> (حالتی که بدن شخص در آن قرار دارد)؛ 6- ارتباط<FootNote No="50" Text=" relation"/> (آنچه شخص به آن شبیه است، با آن ارتباط یا بدان تعلق دارد)؛ 7- مالکیت<FootNote No="51" Text=" possession"/> (آنچه در ملکیت شخص است).
با اعمال حلقههای موجود در فرایند دستوریشدگی، نظیر شستوشوی معنایی، بیمقولهشدگی و کاست، طرحوارهی آن تغییر میکند و از یک طرحوارهی رخدادی بنیادین، که بیانگر مفهوم کلی «تمایل» است، تبدیل به جزئی از طرحوارهی پیچیدهی سریالی میشود که در عین حال که مفهوم طلب کردن را در خود دارد، معنای «نیت انجام کاری داشتن» نیز دارد: [X wants # (X) eats Y]: من میخواهم غذا بخورم."