چکیده:
ظهور رئالیسم جادویی در آلمان و موفقیت آن در آمریکای لاتین بیانگر آن است که بومیسازیِ هر شیوه، پیششرط اساسیِ استفاده از آن است؛ بخصوص در رئالیسم جادویی که بدون بومیسازی و انطباق آن با شرایط فرهنگی نویسنده، نتیجهبخش نخواهد بود. جالب اینکه، بیشترین مشابهتها میان این شیوه و متون تذکره صوفیان، همچون تذکرةالاولیای عطار وجود دارد. این نوشتار گامی است در ارائة یک الگوی بومیشده از رئالیسم جادویی مبتنی بر فرهنگ داستانی- عرفانیِ ایران. دستیابی به یک الگوی ادبی تحت عنوان رئالیسم جادویی بومیشده با متون داستانی تصوف، میتواند آغاز خوبی باشد برای بروز و ظهور یک مکتب ایرانی- اسلامی، تحت عنوان «رئالیسم صوفیانه» یا «رئالیسم عرفانی». گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسهایِ شاخصهها در دو زمینة ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صدسال تنهایی نوشتة گابریل گارسیا مارکز برترین نمایندة آن میباشد، با متون به جا مانده از حکایات و تذکرههای تصوف که تذکرةالاولیا نوشتة عطار نیشابوری برترین نمایندة آن است. پس از بازشناسی مهمترین شاخصهها و تفاوتها، در گام بعدی میتوان به ارائة تعریفی برای رئالیسم عرفانی اندیشید.
خلاصه ماشینی:
گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسه ای شاخصه ها در دو زمینۀ ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صد سال تنهایی نوشتۀ گابریل گارسیا مارکز برترین نمایندۀ آن است با متون به جامانده از حکایات و تذکره های تصوف که تذکرةالاولیا نوشتۀ عطار نیشابوری شاخص ترین نمایندۀ آن است .
این پرسش را به گونه های دیگری نیز میتوان مطرح کرد: با بررسی شیوه ها و سبک های موجود در ادبیات داستانی معاصر، داستان ها و حکایات مندرج در متون و تذکره های صوفیانه از چه سبکی تبعیت میکند؟ در سنت صوفیانه ، گونه ای «ادبیات داستانی- عرفانی» وجود داشته است ؛ اما آیا میتوان شیوۀ ادبی- داستانی خاصی نیز برای آن تعریف کرد؟ نگارنده پس از جست وجو، منبعی را که در موضوع پژوهش حاضر نوشته شده یا حتی به صورتی محدود درصدد مقایسۀ رئالیسم جادویی با روایات داستانی تصوف برآمده باشد، نیافت .
از میان متون رئالیسم جادویی میتوان صد سال تنهایی مارکز را برگزید و از میان تذکره های تصوف نیز به مشهورترین ، معتبرترین و جریان سازترین آن ها یعنی تذکرة الاولیا پرداخت .
حال سؤال اینجاست : اگر رسالت داستان رئال به حدی گسترده است که ایجاب میکند در آن تمام شؤنات زندگی بشری، حتی ناهنجاریهای اخلاقی غیرقابل دفاع در جامعه نیز منعکس شود، یکی از ابعاد بسیار مهم زندگی بشر، معنویت گرایی و عرفان است ؛ پس چرا نتوان از گرایش رئال عرفانی دفاع کرد؟ برای تأیید نیاز به نوعی رئالیسم مبتنی بر فرهنگ ایرانی- اسلامی، به چند زمینۀ تلاش برای نام گذاری و جهت دهی به این سمت وسو اشاره میشود: 33 ١.