چکیده:
جهان همواره فراتر از چیزی است که در گسترهی دید ماست و در افکار ما میگنجد. جهان مفهومی فراتر
از فلسفه و عرفان و منطق و اینگونه شطحیات ذاتی ماست. هر چند که نمیتوان تمامی این مفاهیم مذکور در پشت سر را یک جا قرار داد و برای آن شرحی منسجم پیدا کرد اما کسانی هستند که میخواهند همهی این فراگونه گی را در یک جا درک و با عبور از صد میدان که تعریف کرده اند.حقیقت چنگ بیندازند غافل
از آن که حقیقت میدان نمی پذیرد و فقط کافیست همه چیز را ساده اما پیچیده ببینی، پیچیده ببینی اما ساده بیندیشی، پیچیده بیندیشی اما ساده ببینی. کسان یاد شده در پشت سر بزرگ فکر کنندگان بزرگ بین
هستند که شاید همیشه فکر می کنند. پا که مینهیم در این وادی پر از حرف می رسیم به عارفان سجاده
بردوش که همیشه زهد و پرهیز ا انتخاب می کنند تا خاک پای برهنه ایشان را از آلودگیهای تجملات
دنیوی پاک کند. اما در این میان مکتبی معتدل در میان مکاتب عرفان سر بیرون میآورد و نامش مکتب
عرفانی بغداد است، معتدل، آرام و شاید محافظه کار، چرا که صحو میکند، سکر را ریسک میداند،
معرفت ستایی میکند با ظاهر شریعت، بسیار شکوهمند است این رندی در زمان، که دستهاشان بوی پوست گردو می دهد، باید شناخت این مسلک را با هوش عاقلان چرا که این وادی پرخطر است برای عالمان
عاقل، و باید درنوردید این مسیر را شناخت.
خلاصه ماشینی:
"درک این امر که از آغاز این مکتب چگونه شکل گرفته ، تکامل یافته و راه خود را به عنوان یک مکتب پایدار، پیدا کرده است ، از آنجا که مکتب عرفان بغداد با شخصیت هایش بیشتر شناخته میشود، کسانی مانند معروف کرخی، سری سقطی و جنید بغدادی، ناگزیر باید در مرتبه ی اول شخصیت ها را شناخت .
(تاریخ تصوف ، ج ١، ص ١٤٠) شیخ ابونصر سراج نیز، از نظر مکتب عرفانی، در زمرة مکتب بغداد قرار میگیـرد و بهمین علت گفته شده است : ابونصر، گرچه خـود خراسـانی اسـت ، ولـی از پیـروان مشایخ بغداد و بخصوص حلقۀ جنید و شبلی بود و کار او در کتاب معالل ، بیان تعالیم بغدادیان و دفاع از حیثیت آنان و بالا بردن ارج و منزلت ایشان در خراسان و منـاطق دیگر بود».
ق ) ارادتـش بـه جنـاب شیخ ابوالقاسم جنید بغدادی مشهور است ابوالحسن هجویری نیز در طریقـت از مسلک جنیدیه پیروی میکرد و «صحو» را فناگاه مردان میدانست و آن را بر سکر که بازیگاه کودکان است ، ترجیح میداد (انصاری، طبقات الصوفیه ، ص ١٦١) بدین ترتیب عرفا و صوفیه مکتب بغداد در قرن دوم ، بترتیب عبارتند از: عبـداالله بـن مبارک و معروف کرخی و در قرن سوم عبارتند از: ابوسلیمان دارانی، حارث محاسبی، احمد بن ابراهیم مسوحی، سری سقطی، علی بـن موفـق بغـدادی، ابواحمـد قلانسـی، محمـدبـن علـیق صـاب ، ابوسـعید خـراز، ابوالحسـین نـوری، عمـروبنعثمـان مکـی، جنید بغدادی، ابوجعفر ابنکرنبی، ابوالعباس بن مسروح طوسی و سـمنون محـب ."