چکیده:
مقاله حاضر در صدد بررسی نقش نظریه آشوب در مدیریت آموزشی است چنانچه مدیریت به معنی تاثیر گذاری بر محیط و ایجااد هویت جدیدی برای موسسه ، توانمند سازی و فضای توام با اعتماد و احترام متقابل نگریسته شود مدیران موسسات آموزشی ناگزیر هستند تا الزامات فعالیت در سازمان های عصر حاضر که دارای دو ویژگی اساسی بحران و آشوب هستند را رعایت کنند در واقع با توجه به ماهیت های پیش فرض های منطق فازی نظریه آشوب در رابطه با غیر خطی بودن ، عمر سازمان و رفتار نا مطمئن نیاز است تا دانش مدیریت آموزشی به لحاظ نظری و عملی دستخوش تغییر گردد.
خلاصه ماشینی:
"به این معنا که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه می تواند به نتایج وسیع و پیش بینی نشده در ستاده های سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است (جیسون ، ١٩٩٦) در نظریه آشوب یا بی نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده ها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک و آنی گاهی اوقات باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستم های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستم های جوی از اثر پروانه ای برخوردارند و تحلیل گران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند.
این امر مستلزم فرهنگ سازمانی مناسب است که در آن قوانین ، سیاستها و مفروضات به صورت مستمر زیر سوال رته و مورد بازبینی و اصلاح مستمر قرار گیرد(تی نن بوم ، (1998 یافته های جدید از جمله ویژگی خودسازماندهی کخ در نظام های باز خوردی غیر خطی نظم نوینی را از آشفتگی به وجود می آورد به میزان زیادی به اعتبار نظریه فوق میافزاید به گونه ای که می توان گفت در آشفتگی، خلاقیت فرایند بالقوه و مستمری است که به طور ناگهانی و خودبخود ایجاد میگردد و در چنین سیستم هایی خلاقیت نه بر اساس طرح قبلی به وجود می آید و نه واکنشی نسبت به تغییرات محیطی است بلکه نتیجه تقابل و تعامل مستمر با سایر نظام ها در محیط است یک نظام در این حالت محیط و آینده خود را خودش می سازد."