چکیده:
در نوشتار حاضر مفهوم جدید ارادۀ نیک کانت بررسی میشود؛ مفهومی که حاصل تأمل در نظریۀ شر ریشهای اوست. بر اساس نظر کانت، تمامی انسانها بهدلیل وجود تمایل به شر در نهادشان شرورند. انسانها اگرچه موجوداتی عاقل محسوب میشوند، در عین حال بهدلیل ماهیت محسوسشان محدود هم هستند و این محدودیت آنها موجب میشود انگیزههای حسی خود را بر قانون اخلاقی ترجیح دهند. از نظر کانت این همان امری است که سبب تولد شر در جهان میشود. اما سؤال این است که آیا انسان میتواند بر تمایل به شر عجینشده با ماهیتش فائق آید؟ آیا او میتواند با وجود تمایل به شری که در نهاد او قرار دارد، به کمال اخلاقی دست یابد؟ کانت بر این باور است که غلبه بر شر بهتنهایی در توان انسان نیست و او به این منظور نیازمند همیاری خداوند خواهد بود. اما برای اینکه استحقاق دریافت این موهبت الهی را داشته باشد، خود نیز باید زمینۀ دریافت آن را آماده کند. او باید تحولی درونی را در خود ایجاد کند، این تحول به شکلگیری ارادۀ نیک در نزد انسان میانجامد، ارادۀ نیکی که واکنشی است در برابر شر ریشهای. شکلگیری چنین ارادۀ نیکی از دلایل کانت برای اثبات وجود خدا هم محسوب میشود؛ زیرا تا خدایی نباشد که انسان را در دستیابی به چنین ارادهای کمک کند، انسان خود هرگز نمیتواند بهتنهایی چنین ارادهای داشته باشد.
In this article, I am going to introduce a new concept of Kants good will that is outcome of consideration of Kant`s radical Evil thesis. For Kant, all human beings are evil for the propensity to evil in them. For him, even though human beings are rational beings, but they are finite at the same time and this finiteness roots in their sensuous nature and forces them to precede sensuous incentives over moral maxim and causes they would be evil. But can human being overcome to propensity to evil? Can he achieve to moral perfection? Kant believes that human being cant alone overcome evil and to do this he needs the assistance of God. But for to receive the divine grace he must prepare for it. He must create revolution in him. This revolution leads to the formation of good will, but good will that comes from revolution against radical evil and as reaction against it. The formation of such will is one of the Kants reasons to existence of god, because if doesnt existence man cant be the owner of such will.
خلاصه ماشینی:
کانـت کشمکش موجود در درون انسان را چنين توصيف مي کند: «انسان (حتي شرورترين آنها) به دليل هر اصل و خواهشي از قانون اخلاقي (بـا زيـر پـا نهـادن آرمان هاي آن قانون ) تخطي نمي کند، بلکه اين قانون خود را به طور مقاومـت ناپـذيري بـه دليـل استعداد اخلاقي انسان ، بر او تحميل مي کند و تا زماني کـه انگيـزٔە ديگـري در مقابـل آن قـرار نگيرد، مي تواند قانون اخلاقي را به مثابۀ زمينۀ کافي تعين اراده ، در مقام عالي ترين اصل اخلاقـي خود بپذيرد؛ يعني از نظر اخلاقي نيک باشد.
براي بحث بيشتر دربارٔە اين استعدادها و اطلاع از تمايز آنها ببينيد: -Wilson, Holly, Kant’s pragmatic Anthropology: Its origin, meaning, and critical significance, Albany: state university of New York press عالي ترين اصل رفتاري خود در نظر بگيرند، نيک هسـتند.
اما سؤالي که مطرح مي شود اين است که آيا انسان توانايي غلبه بر اين تمايل را دارد؟ و آيا انسان با وجود اين شر مي تواند صاحب ارادٔە نيک باشد و به هدف غايي طبيعت تبـديل شود ؟ چنين به نظر مي رسد که نمي توان اين شر را ريشه کن کرد - چرا که علاوه بـر اينکـه لکۀ ننگي است که در گذشتۀ نوع انسان ريشه دارد ١، تمايل به آن را نيـز دربـر مـي گيـرد - زيرا مي تواند مبناي تمامي تصميمات و انتخاب هاي شخص در آينده باشد، پس نمـي تـوان آن را کنار گذاشت .