چکیده:
تعریف انســان به عنوان نخســتین رکن انسان شناســی، متوقف بر شــناخت فصل مقو انسانیت است. براساس آموزه های قرآن و عترت، انسان موجودی نیست که با حفظ ظاهر انســانی، بتواند هم به رفیع ترین قله های وجودی صعود کند و هم به پســت ترین مراتب م انسانیت، به شناخت عوامل سقوط انسان از مرز ّ وجودی تنزل کند. شــناخت فصل مقو انســانیت به محدوده حیوانیت و پســت تر از آن و همچنین شــناخت عوامل تمایز انسان از ســایر موجودات بستگی دارد. براساس آموزه های قرآن و عترت، «عقل» عنوان جامعی است که تمام آنچه انسان را از سایر موجودات متمایز می سازد، شامل می شود.
خلاصه ماشینی:
در تفسير موضوعي «حيات حقيقي انسان در قرآن » چنين آمده است : «در علوم بشــري ، از انســان با عنوان حيوان ناطق ياد مي شود و آنان که آدمي را تنها به ظاهر مي شناســند، او را موجود زنده اي مي دانند که از حيث حيات با ديگر جانوران مشترک و از جهت نطق و سخنگويي از آن ها متمايز است ، اما در فرهنگ قرآن کريم ، نه آن قدر مشــترک و نه اين فصل مميز هيچ يک به رســميت شناخته نشــده است و در تعريف نهايي انســان ، نه از حيات حيواني سخني است و نه از ِ تکلم عادي ؛ بلکه در نهايت آنچه به عنوان جنس و فصل انســان از قرآن به دســت مي آيــد، تعبير «حي متأله » اســت .
(جعفري ، محمدتقي ، ١٣٧٦، ج ٤: ٣٩) امام علي (عليه الســلام ) درباره عالمان بي تقوا مي فرمايد که اينان تنها صورتشــان مانند صورت انســان است ، ولي قلب حيواني دارند: «شــخص ديگري که او را دانشمند نامند، امــا از دانش بي بهره اســت ، ناداني هايي را از نادانان فرا گرفتــه ، مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته ، دام هايي از طناب هاي غرور و گفته هاي دروغين بر سر راه مردم افکنده ، قرآن را بر اميال خود تطبيق مي دهد، حق را به هوس هاي خود تفســير مي کند، مردم را از گناهان بزرگ ايمن مي سازد و جرائم بزرگ را سبک جلوه مي دهد.