چکیده:
حقیقــت و گوهر علم و دین، معرفت موجه اســت. پس علــم و دین دوگانگی هویت ندارند، چه رسد به تقابل و تعارض. تمایز سنخ مسائل علم و دین نیز تفکیکی نارواست. با توجه به بســط روزافــزون معرفت علمی و دینی، نمی توان حــوزة این دو را به حدی متوقف نمود که خود علم و دین به رســمیتش نمی شناســند. همچنین تفکیک با روش و منبع شناخت (به این معنا که دین، نقلی است و علم، عقلی) نادرست است، چون علم و دین به هر دو منبع متکی اند. بــا تبیین جایگاه و قلمرو عقل، شــهود، تجربه و نقل، تعارضــات احتمالی رهاورد این مدارک معرفتی دفع می شــود. بنابراین راهکار دینی کــردن معرفت علمی و علمی کردن معرفت دینی (به معنای دســتیابی به صدق و یقین حداکثری در گزاره های دینی و علمی) استفادة حداکثری و شایسته از عقل و نقل قطعی در فرآیند کسب معرفت است.
خلاصه ماشینی:
اگر علم به معناي مطلق معرفت يا حتي معرفت موجه (مســتدل ) تفسير شــود، دين مقابل و معارض آن نيست ، زيرا منظور از دين در اين بحث ، معرفت ديني اســت ، نه حقيقت خارجي آن و معرفت ديني بي تريد بايد موجه و مستدل باشد و به گزاره اي که پشتوانۀ عقلي و نقلي معتبر نداشته و براساس حدس و گمان ارائه شده باشد، دين يا معرفت ديني اطلاق نمي کنيم .
ترکيب معرفت ديني از عقل و نقل گويا با تقســيم معرفــت به عقلي و نقلي ، مــرز معارف ديني از علوم مصطلح بشــري مشخص شــد؛ يعني معرفت ديني ، شناختي نقلي اســت و دين شناس همواره به گزارش پيامبر (ص ) از متن واقع (معلوم خارجي ) اعتماد کرده و دانش مي آموزد، اما علوم بشري عقلي اند و متکي بر ابزار معرفتي خود فاعل شناسا.
از سوي ديگر، معرفت ديني ، نقلي محض و در برابر معرفت عقلي نيست ، زيرا افزون بر اصل دين و حجيت و اعتبار گزاره هاي آن ، استنباط گزاره هاي اخلاقي و فقهي نيز نيازمند به قياس منطقي (نه قياس فقهي ) (جوادي آملي ، ١٣٨٦ج : ١٨٦) اســت .
آنچه نمود تعارض علم و دين تلقي مي شــود، تقابل عقل و نقل و تجربه و شهود است که با تعيين جايگاه و قلمرو آن ها، اين تقابل به تعامل تبديل شده و در نتيجه ، علوم ، ديني و معرفت ديني ، علمي خواهد شد.