چکیده:
فرآیند علم به دنبال تامین نیاز معرفتی اســت. نیاز معرفتی، درک و تبیین واقعیت است. برخی فیلســوفان علم واقعیت را در علوم انســانی عموما و در اقتصاد خصوصا در همة
جامعه ها با اینکه اختلاف فرهنگی دارند، یکسان و مشابه می بینند. این مقاله به دنبال اثبات تاثیر نهادهای اجتماعی ـ اقتصادی بر شــکل گیری واقعیت های اقتصادی است. بر این اساس اختلاف ساخت نهادی موجب تمایز واقعیت های اقتصادی می شــود و اقتصاد دانان در جامعه های مختلف فرهنگی با یک واقعیت اقتصادی یکســان، مواجه نمی باشند.
خلاصه ماشینی:
بر همين اساس برخي فيلسوفان علم اقتصاد بين تئوري )نظريه ( و فرضيه ، فرق اساسي قائل نمي باشــند، و چنين تصريح مي کنند: »تمايزات بيــن فرضيات و تئوري ها به قدرت اعتماد در قابليت کاربردشان و يا قدرت اعتقاد به جامعيت دامنه کاربردشان برمي گردد، اما اغلب واژه هاي تئوري و فرضيه قابل تبديلند که اين امر مؤيد اين مطلب است که معياري براي تفکيک وجود ندارد«.
٣. تبيين موضوع اين نوشتار علم اقتصاد به عنوان يکي از رشــته هاي مهم علوم انساني دغدغه درک واقع اقتصادي يا نظم حاکم بر رفتارهاي اقتصادي بنگاه ها در سطح خرد و متغيرهاي تأثيرگذار در ساحت روابط اقتصادي ، در سطح کل ن را دارد.
)١( براين اســاس »واقعيت « به عنوان موضوع علوم اجتماعي عبارت است از هسته مشترک بين همه انســان ها، به عنوان اينکه انسانند، رفتارهاي مشترک در زمينه هاي مختلف حيات اجتماعي دارند و علوم اجتماعي بايد قوانين حاکم بر اين رفتارهاي مشترک را مورد فهم و کشف قرار دهد تا اينکه در راستاي نياز معرفتي که همان درک واقعيت است ، قرار گيرد.
)هايک ، )١٩٥٣(: ١٣٣ ـ ١٣١( براســاس اين ديــدگاه ، يک نوع نظم به عنــوان نظم خودجوش بر بخشــي از رفتارهاي اقتصادي حاکم مي شود و چون چنين نظمي در کليه جوامع يک نواخت مي باشد، علم اقتصاد قوانين حاکم بر آن ها را به عنوان واقعيت کشف مي کند و بر پايه اين کشف به معرفت علمي دســت يافته است .
بي شــک اقتصاد فعلي معاصر، اقتصاد پولي اســت و چگونگي جريان پولي در اين نوع اقتصاد، تأثير چشــم گير در پيدايش و شکل گيري واقعيت هاي اقتصادي به عنوان موضوع مورد بررسي علم اقتصاد دارد.