چکیده:
بی تردید علوم انسانی و از جمله دانش اقتصاد، بر پایه مجموعه ای از مبانی جهان بینی و انسان شناختی بنا شده است و مبانی مکتبی، برنامه ریزی ها و سیاست گزاری های اقتصادی
نیز متاثر از مبانی یاد شده است. در مکتب سرمایه داری، براساس اندیشه دئیسم و اصل ناتورالیسم، هرگونه نقش و دخالت پروردگار در امور تکوینی و تشریعی نفی شده و چنین فرض شده که خداوند طبیعت را چنان قانون مند آفریده که به صورت خودکار به حیات خود ادامه می دهد. ره آورد رویکرد یادشده، آزادی اقتصادی، تعادل خودکار، عدم مداخله دولت و لیبرالیسم اقتصادی بوده است. از نگاه طرفداران این اندیشه، مکانیسم بازار، بدون نیاز به هیچ نیروی خارجی ماورائی (قانون گذاری و تشریع الهی) یا زمینی (دولت) به تعادل خودکار می انجامد که بهترین وضع ممکن است و هر نوع مداخله ای، صرفا به دور شدن از وضع بهینه منجر خواهد شد. بنابراین با وجود «دست نامرئی» که در طبیعت اجتماع به ودیعت
از سوی دیگر، در قرآن کریم از قوانین ثابت الهی در جهان هستی با عنوان «سنه الله» یاد شده و مصادیقی از آن نیز در آیات منعکس شده است. همچنین روایاتی وجود دارد که در نگاه نخست، می تواند تاییدی بر قانون مندی هستی و نفی دخالت بشر در روند طبیعی امور تلقی شود؛ مانند روایاتی که هرگونه قیمت گذاری را نهی کرده و روند جاری بازار
را مورد تاکید قرار داده اند و دخالت حکومت در این روند را ممنوع شمرده اند. حال این پرسش مطرح است که آیا مبحث سنت های الهی و روایات منع نرخ گذاری (برای نمونه)، می تواند تاییدی بر اندیشه ناتورالیسم تلقی شود؟ در این صورت آیا نتایج و ره آوردهای آن نیز به طور کامل مورد تایید اندیشه اسلامی است؟ در صورت منفی بودن پاسخ، چه تفاوت هایی بین این دو وجود دارد و مرزهای دقیق هریک چگونه مشخص می شود؟ چنان که نتایج برخاسته از هرکدام نیز بایستی مورد ارزیابی قرار گیرد. این نوشتار، درصدد پاس خگویی به پرسش های یادشده است.
خلاصه ماشینی:
به عبارت ديگر، با تفسير نظام سرمايهداري، رقابت آزاد يعني ستيز براي رسيدن به امتيازات اقتصادي محدود به هر وسيلۀ ممکن و بدون توجه به هرگونه پيامد اجتماعي، و این نتيجۀ قهري مباني پيشگفتۀ نظام سرمايهداري است که دربردارندۀ نوعي داروينيسم اجتماعي يعني جدال براي بقاست (تارو، 1376: ص313).
سنتهاي الهي و رابطۀ آن با انديشۀ ناتوراليسم در قرآن كريم از «سنتهاي الهي» سخن به ميان آمده كه در نگاه اول به نظر ميرسد با انديشۀ ناتوراليسم شباهت فراوان يا اينهماني دارد؛ چه، براساس اين انديشه، خداوند هستي را چنان قانونمند آفريده كه بدون نياز به تدبير الهي به حيات خود ادامه ميدهد و بهترين وضع موجود براي رسيدن به كمال، دخالت نكردن در روند آن است.
بنابراين تمام هستي و از جمله انسان، هم در اصل وجود و ادامة آن و هم در نيل به كمال وجودي خود، نيازمند اويند، و اين درست در مقابل مكتب دئيسم و انديشة ناتوراليسم است كه ادارة جهان را از دست خدا خارج ميداند و به قوانين طبيعي ميسپرد و درنتيجه خود را از هرگونه آموزههاي وحياني و هدايت الهي بينياز ميپندارد.
ـ ناتوراليسم مبتني بر انديشۀ دئيسم و نفي دخالت تكويني و تشريعي خداوند در عالم هستي و نظام بشري است، در حالي كه سنتهاي الهي، قوانين ثابت خداوند در عرصۀ ربوبيت و تدبير او بوده و خداوند حاكم بر آنها است.
لذا مغفول ماندن عدالت اجتماعي در علم اقتصاد كه ناشي از تفكر دئيستي بوده است، با مبحث سنتهاي الهي در قرآن قابل توجيه نيست و تلاش براي تحقق عدالت اجتماعي و اقتصادي در انديشۀ اسلامي، وظيفهاي اساسي برعهدۀ افراد و دولتها است.