چکیده:
بعــد از ظهور اسلام ، ایــن دین از نظر اجتماعی ، سیاسی و اقتصــادی بر جامعه ها تاثیر گذاشت . هنر نیز تحت تاثیر این دین در این جامعه ها دچار تغییر و تحولاتی شد و با نام جدیــد «هنــر اسلامی » شناخته شد. هنر اسلامی همان گونه کــه از نام آن برمی آید، بعد از ظهور اسلام (در سدة هفتم میلادی ) در دوره های تاریخی مختلف و در مناطق جغرافیایی مختلــف ظهور و نشو و نمو کــرد. محققان زیادی در مطالعات خــود به معرفی این هنر در دوره هــای تاریخی مختلف و ارائه تعریفی از آن پرداخته اند و با ارائه مثال هایی تقریبا یکســان ، تئوری و تعریف هــای متنوعی در این زمینه ارائه کرده انــد. مروری بر تجزیه و تحلیل هــای انجام شده تاکنون ، دربارة هنر اسلامی و تعریف چیستی آن از مقدمات تحقق یــک برنامه عملی برای دستیابی به یک هنر فاخر و متعالی در روزگار معاصر است ؛ زیرا که هنر بر جامعه ها و انسان ها بسیار تاثیرگذار است . با بررسی دستاوردهــای محققان در این زمینه ، هشت دیدگاه و گرایش بازشناسی شده است : هنر سرزمین های اسلامی ، هنر مسلمانان ، هنر برگرفته از نصوص دینی ، هنر هندسی و انتزاعی ، هنر مقدس ، هنر با محتوای دینی و هنر اسلامی که شامل همه موارد فوق است . این مقاله ضمن تحلیل نظریه های ارائه شده در زمینه هنر اسلامی ، با روش استدلال منطقی بــا استفاده از تکنیک های توصیفی ـ تحلیلی بــه تبیین موفقیت ها و عدم موفقیت های هر یک از آنها در حوزة چیستی هنر اسلامی پرداخته است . دستاوردهای پژوهش نشان دهندة آن است که هرچند تعریف ها و نظریه های ارائه شده تا حد قابل قبولی توانسته اند چیستی هنر اسلامی را به نمایــش بگذارند، لیکن تفاوت میان تعریف های ارائه شده و مفهوم هنر اسلامی جدی است و اغلب آنها از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیستند.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله هيچ يک از نظريه ها را رد نمي کنــد، بلکه درعين حال که تمامي تعريف ها را مي پذيرد، با تحليل اين ديدگاه ها معتقد است که هيچ کدام از تعريف هاي ارائه شده براي هنر اسلامي ، بيان کنندة حقيقت اين هنر و تأثيري که در جامعه ها داشته ، نيست .
حتــي اگــر سفارش دهندگان اين آثار، خــود مسلمان نباشند و يا کالاي توليدي در خدمت آرمان اسلامي نباشد الگ گرابر هنر اسلامي را مربوط به اسلام نمي دانــد و مي گويد که هيچ رابطه اي ميــان هنر اسلامي و اعتقادات اسلامي وجود ندارد (p١١ ,١٩٨٧ ,Graber) همچنيــن وي به همراه ريچارد اتينگهاوزن هنر اسلامي را مربوط بــه خلافت مي دانند: وقتي به هنر، تعبير «اسلامي » اطلاق مي شود، به اقوامي اشاره مي کند که زير نظر حکام مسلمان مي زيسته اند و يا در فرهنگ ها و جوامعي زندگي مي کرده اند که بــه شدت متأثر از ويژگي هاي خاص حيات و انديشۀ اسلامي بوده اند (اتينگهاوزن و الگ گرابر، ١٣٧٨: ص ١) برخي همانند گاستون وايه هنر اسلامي را هنري التقاطي و غيراصولي مي دانــد که از ترکيب تکنيک ها و تم هنرهاي کشورهاي تسخيرشده که تابع قانون اسلام ِ بودنــد، به وجود آمده است و مي گويد: «لذا هنر اســلام بايد مجموعۀ هنرهايي را شامل شود که در کشورهايي توليد شده اند که تابع قانون اسلام بوده اند و امراي مسلمان بر آنها حکم مي راندند» (وايه ، ١٣٦٣: ص ١٨).