چکیده:
امروزه بررسی معنا و چیستی معنای زندگی به یکی از تاملات مهم در حوزه فلسفه زندگی بدل شده است که البته با مقولات مهمی همچون ارزش، هدف، خدا، مرگ و ایمان بیارتباط نیست. در این میان، نویسندگان تاثیرگذار در عرصه ادبیات و فلسفه، خود افزون بر درگیری عمیق با مسئله معنای زندگی، تحلیلها و گذرهای معنایی قابل تحسینی برای مخاطبان خویش به ارمغان آوردهاند. تولستوی نویسنده تاثیرگذار قرن نوزدهم، بهطورعمیق با مسئله معنا، ارزش، پوچی و خدا درگیر بوده و آنها را در آثار خود از جمله اعتراف من، آنا کارنینا، جنگ و صلح و مرگ ایوان ایلیچ منعکس کرده است. بررسی تفصیلی آثار و زندگی تولستوی نشان میدهد او پس از طی سه مرحله از معنای زندگی، یعنی معنا بهمثابه کمال اخلاقی بهعنوان ارزش، معنا بهمثابه دستیابی به پول، شهرت و ثروت بهعنوان هدف و معنا بهمثابه ارزش از نوع کیفیت یا عملی که با حصول آن زندگی ارزش مییابد، در مرحله چهارم از زندگیاش، به ارزشی باز میگردد که در پرتو ایمان دوباره به خدا بهدست آمده است.امروزه بررسی معنا و چیستی معنای زندگی به یکی از تاملات مهم در حوزه فلسفه زندگی بدل شده است که البته با مقولات مهمی همچون ارزش، هدف، خدا، مرگ و ایمان بیارتباط نیست. در این میان، نویسندگان تاثیرگذار در عرصه ادبیات و فلسفه، خود افزون بر درگیری عمیق با مسئله معنای زندگی، تحلیلها و گذرهای معنایی قابل تحسینی برای مخاطبان خویش به ارمغان آوردهاند. تولستوی نویسنده تاثیرگذار قرن نوزدهم، بهطورعمیق با مسئله معنا، ارزش، پوچی و خدا درگیر بوده و آنها را در آثار خود از جمله اعتراف من، آنا کارنینا، جنگ و صلح و مرگ ایوان ایلیچ منعکس کرده است. بررسی تفصیلی آثار و زندگی تولستوی نشان میدهد او پس از طی سه مرحله از معنای زندگی، یعنی معنا بهمثابه کمال اخلاقی بهعنوان ارزش، معنا بهمثابه دستیابی به پول، شهرت و ثروت بهعنوان هدف و معنا بهمثابه ارزش از نوع کیفیت یا عملی که با حصول آن زندگی ارزش مییابد، در مرحله چهارم از زندگیاش، به ارزشی باز میگردد که در پرتو ایمان دوباره به خدا بهدست آمده است.
خلاصه ماشینی:
بررسی تفصیلی آثار و زندگی تولستوی نشان میدهد او پس از طی سه مرحله از معنای زندگی، یعنی معنا بهمثابۀ کمال اخلاقی بهعنوان ارزش، معنا بهمثابۀ دستیابی به پول، شهرت و ثروت بهعنوان هدف و معنا بهمثابۀ ارزش از نوع کیفیت یا عملی که با حصول آن زندگی ارزش مییابد، در مرحله چهارم از زندگیاش، به ارزشی باز میگردد که در پرتو ایمان دوباره به خدا بهدست آمده است.
دورۀ اول زندگی تولستوی را تا واپسینسالهای نوجوانی وی دانستهاند، زیرا وی در این مدت پیوسته در تعقیب کمال اخلاقی بوده و معنای معنا را بهمثابه ارزش دانسته است.
بنابراین، معنای زندگی در دورۀ اول حیات تولستوی، دستیابی به کمال اخلاقی بوده و او معنای معنا را در این دوره بهمثابۀ ارزش زندگی از نوع خوب مبنایی یا فلسفه وجودی زندگی در نظر گرفته است.
درنتیجه تولستوی در این دوره از حیاتش، به دنبال ارزش زندگی بهعنوان معنای زندگی بوده است و ازآنجاکه به نظر او تنها امر نامتناهی که مرگ نتواند آن را نابود کند، میتواند به زندگی انسان ارزش دهد.
آنگاه که معنای زندگی تولستوی رسیدن به کمال اخلاقی است، این کمال اخلاقی بهعنوان هدف برای او مطرح است، اما آنگاه که در پی امری نامتناهی در زندگی انسان است، علت بیمعنایی زندگی در نظر او توجه به نتیجه زندگی است که همان مرگ است که پوچ و خالی از معناست.
بنابراین، آنچه تولستوی بهعنوان معنای زندگی یافت، همان ایمان به وجود خداوند است و این وجود خداوند بود که به زندگیاش ارزش زیستن داد.