چکیده:
شباهت مفهوم «طبیعت» در دیدگاه روسو با مفهوم «فطرت» در دیدگاه اسلامی، برخی را به یکی انگاشتن این دو سوق داده است. به نظر میآید میان این دو بهرغم شباهتها، تفاوتهای جدی نیز وجود دارد. مقاله حاضر با بررسی تطبیقی مفهوم «طبیعت» در رساله «امیل» روسو با مفهوم «فطرت» در دیدگاه آیتالله شاهآبادی، بر آن است تا وجوه اشتراک و افتراق میان دو مفهوم مذکور را با استفاده از روش تحلیل مفهومی و با بهره از رویکرد تطبیقی تبیین نماید. یافتههای پژوهش نشان میدهد که روسو، در همه آثار خود، از جمله رساله «امیل»، بر سرشت مشترک انسانی تاکید دارد. او با روش تجربی، تاریخی و عقلی با اثبات پیشینی طبیعت انسانی، دو وجه حیوانی و فراحیوانی را مورد توجه قرار میدهد. با این همه، او با لحاظ انسان بهعنوان جزئی از عالم طبیعت و بهتبع رویکرد طبیعتگرایانه خود، جنبه حیوانی طبیعت مشترک را بهطور پررنگتری مورد تاکید قرار میدهد. او به ویژگیهای طبیعت مشترک انسانی همچون «نیکی، قانونمندی و همگانی بودن، بالقوه بودن بخشی از گرایشها و ادراکها» توجه دارد و به نظم و ترتیب در فعلیت یافتن آنها تاکید مینماید. از نظر روسو، اصل طبیعت امری غیراکتسابی است که البته به آموزش و پرورش توسط انسانهای دیگر نیاز دارد؛ از این رو میتوان ثابت بودن هسته طبیعت و تغییر بخشهایی از آن را پذیرفت که به «طبیعت ثانویه» منتهی میشود. از مقایسه تطبیقی مفهوم و ویژگیهای طبیعت انسانی در دیدگاه روسو با آنچه آیتالله شاهآبادی با روشهای عقلی، نقلی و تفسیری در باب فطرت به آن پرداخته است، چنین حاصل میشود که بهرغم اشتراکات ظاهری، تا حد قابلتاملی معنای طبیعت روسویی در فطرت با دیدگاه وی فاصله دارد. البته با توجه به توسعه معنایی طبیعت انسان در نگاه روسو، بخشهای مشترک و مشابهی را میان آنها میتوان یافت، اما در ویژگیهایی مهمی همچون «معصوم از خطا بودن، جهتگیری الهی و توحیدی داشتن و همچنین فراغت از تبدیل و تغییر» اختلافات جدی میان دیدگاه روسو و آیتالله شاهآبادی نمایان میگردد.
خلاصه ماشینی:
"البته با توجه به توسعه معنایی طبیعت انسان در نگاه روسو، بخشهای مشترک و مشابهی را میان آنها میتوان یافت، اما در ویژگیهایی مهمی همچون «معصوم از خطا بودن، جهتگیری الهی و توحیدی داشتن و همچنین فراغت از تبدیل و تغییر» اختلافات جدی میان دیدگاه روسو و آیتالله شاهآبادی نمایان میگردد.
نمونهای از این امر را در پژوهش علوی و شریعتمداری (1385) میتوان یافت که با همتراز گرفتن «فطرت» در بافت متون اسلامی با «طبیعت» در بافت آثار و اندیشه روسو، تأکید نمودهاند: «توصیه مکتب تربیتی عالیقدر اسلام و روسو به کلیه مربیان آن بوده است که تربیت را با سرشت فطری انسان و طبیعت پاک او و قوانین الهی حاکم بر طبیعت هماهنگ سازند و ضمن حفظ و نگهداری متربیان از شرارت و گناه، عادات فعلی پسندیده را در آنان ایجاد نمایند» (ص.
از جمله ویژگیهای تحلیلی فطرت که شاهآبادی نیز بنا به رویکرد عقلی خود آنها را میپذیرد، میتوان به موارد زیر اشاره نمود: غیراکتسابی بودن: تحقق فطریات به علتی غیر از وجود انسان نیاز ندارد، زیرا فرض این است که سرشتی انسانی هستند.
بهطور خلاصه، مقایسه مجموعه ویژگیهایی که روسو درباره طبیعت انسانی مطرح نموده و آنچه از سوی شاهآبادی درباره فطرت ذکر شده است، نشان میدهد بخشی از ویژگیها که به جنبه تحلیلی سرشت انسان برمیگردد و تا حدی هم ناظر به جنبه حیوانی اوست، در میان این دو اندیشمند مشترک است، از جمله: تأکید بر نیکی و خیریت، قانونمندی، ثابت بودن، همگانی بودن، غیراکتسابی بودن فطرت و محور بودن حب نفس."