چکیده:
سال های حکومت رضاشاه را می توان آغاز دوران جدیدی در تاریخ ایران محسوب کرد.
و در مقطعی حساس از تاریخ » وحدت ملی « حکومتی که وی در راس آن قرار داشت با شعار
ایران به صحنه آمد و بدی نگونه حمایت بسیاری از روشنفکران را جلب کرد. حکومت رضاشاه
تصور م یکرد با ابلاغ و دستور اجرای سیاس تهایش در زمین ههای مختلف م یتواند ماهیت
جامعه ایران را دگرگون سازد و به زعم خویش ملتی یکپارچه و در خدمت دولت ایجاد نماید.
بر این اساس دولت وی بدون توجه به مولف ههای تشکیل دهنده هویت ایرانی و پیوندهای
تاریخی و مذهبی جامعه ایران در صدد برآمد تا سیاس تهایی چون اسلام ستیزی، باستا نگرایی،
توسعه و نوسازی به شیوه اروپایی را با تعریف جدیدی از هویت ملی به جامعه ایران تحمیل
کند که ماهیتا برگرفته از آموز ههای غربی بود. اما آنچه در آیینه ایدئولوژی رسمی حکومت به
عنوان اید هآل ظاهر م یشد با آنچه در صحنه جامعه به چشم م یخورد، تفاوت آشکاری داشت.
از یک سو رشد شهرنشینی و گسترش آموزش و پرورش و رسان ههای همگانی و اشاعه افکار
نو، فشار فزایند های برای احراز منزلت شهروندی در میان قشرهای نو پای جامعه پدید آورده
بود و از سوی دیگر پاسخ دولت پهلوی به خواس تهای آنان همان پاسخ پادشاهان پیشین به
اتباع حکومت خود بود. همین امر، حاکمیت را به پارادوکس عمیق تاریخی در تعریف هویت
کشاندکه نتیج های جز ایجاد فاصله بین ملت و دولت درپی نداشت.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین حکومت رضاشاه دست به کار یکپارچه سازی فرهنگی در جامعه شد و تلاش کرد با سیاست های سطحی و مبتذلی چون کشف حجاب و اتحاد لباس از یک سو تنوع فرهنگی و قومی را در ایران از بین ببرد؛ و از سوی دیگر با ایجاد یک ایدئولوژی حکومتی مبتنی بر ملی گرایی و تعظیم ایران پیش از اسلام به زعم خود، ملتی با زبان و فرهنگ و آداب و رسوم و معتقدات و آرمان های یکسان به وجود آورد.
پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به سئوالات زیر خواهد بود: ١- نگرش هویتی در ایران تا قبل از دوره پهلوی بر کدام مبانی استوار بود؟ ٢- مؤلفه های هویت ملی در دوره رضاشاه چگونه تعریف می شدند؟ ٣- سیاستگذاری فرهنگی در راستای مؤلفه های هویتی مورد توجه حکومت رضاشاه چگونه جهت گیری می شد؟ رابطۀ فرهنگ ملی و خرده فرهنگ ها بحث در مفهوم واژة «فرهنگ » و بررسی ابعاد آن ، کاری نیست که در این مختصر بگنجد چرا که اکثر مورخان ، محققان ، مردم شناسان و جامعه شناسان وابسته به مکتب ها و ایدئولوژی های مختلف ، هریک از منظری متفاوت به اظهارنظر دربارة مفهوم این واژه ، دامنه و وسعت فراگیر آن پرداخته اند.
از همین روی ، ملی گرایی ایرانی که به دنبال جنبش مشروطه و جنگ جهانی اول در جستجوی یک حکومت قوی مرکزی بود و بیش از هر چیز در ارتقای موقعیت رضاخان از یک سرهنگ قزاق به شاه ایران نقش داشت ، در این زمان به عنوان یک ابزار سیاســی مهم برای تبدیل جامعه سنتی ایران به یک ملت واحد، در اختیار حکومت رضاشاه قــرار گرفت ."