چکیده:
این مقاله به بررسی احوال و برخی آثار شیخ عبدالقادر گیلانی عارف سده ی پنجم می پردازد که پیروان بسیاری در شبه قاره و مخصوصاً کشور هندوستان دارد. از جمله آثار او الغنیه الطالبی، رسائل، فتوح الغیب و سرالاسرار می باشد. یکی از مهمترین دلایل پرداختن به این موضوع آن است که قادریه با این که یکی از نخستین طریقه های منظم صوفیانه در اسلام است ولی در مجموع با فقر شدید کارهای تحقیقی رو به رو است و عقاید و باورهای آنان به مراتب بیشتر از آن که غیر اسلامی باشد اسلامی است و حتی خود مدعی هستند بهترین گروه مسلمانان و مومنان واقعی آنان هستند و با این وجود ناشناخته باقی مانده اند . لزوم این تحقیق آنکه سلسلۀ قادریه در شبه قاره، یکی از سلسله های پرطرفدار است. با این وجود آثار و احوال شیخ شناخته شده نیست و بیشتر به زبان عربی است و تنها از رسوم عارفانۀ این سلسله پیروی می شود. در این تحقیق سعی می شود که جلوه ای روشن تر از بنیان گذار طریقت قادریه، آثار و احوالش به پیروان او و محققین ارایه شود. در این پژوهش به دلیل بنیادی بودن آن از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
محققان تاريخ تصوف چندان که شايسته است به اين فرقه نپرداخته اند و خود قادريه نيز به ندرت دست به قلم شده اند و به همين خاطر در مورد اين طريقه ، موسس ، آثارش و تاثيرات سياسي و اجتماعي آنان ابهامات بسياري وجود دارد.
بنابراين پژوهش حاضر در صدد پاسخ به اين سؤالات است که : ١-عقايد اين سلسله چيست ؟ ٢- ارتباط شيخ با هند از کجا پيدا شده ؟ ٣- چه عواملي باعث گسترش اين طريقت در ممالک اسلامي بوده است ؟ ٢-٦- اهداف و ضرورت تحقيق با توجه به روند رو به رشد عرفان در جهان و مخصوصا ايران امروزه پيروان قادريه در ايران نيز پيروان زيادي دارند که هر هفته مجالس ذکر و سماع و وعظ را برپا مي دارند و خود را از پيروان شيخ عبدالقادر گيلاني مي دانند اما به دليل نبود منابع کافي اطلاعات درستي از احوال ، گفتار و آثار شيخ ندارند.
نويسندگاني چون عبدالحسين زرين کوب ، قاسم غني ، استاد همايي، علامه قزويني و نورالدين مدرس چهاراهي چند صفحه اي از آثار خود را به طريقه قادريه اختصاص داده اند و بيشتر به ذکر زندگاني و احوال شيخ پرداخته اند و البته مدرس چهارراهي با تحقيق ميداني خود طريقۀ مشرف شدن را در عصر حاضر بيان کرده است که راهگشا بوده اند.
دوم : آداب خانقاه قادريه در کردستان به کوشش علي علوي در سال ١٣٦٨ در دانشگاه تهران انجام شده است که جنبه توصيفي دارد از جمله کتاب "الفتح الرباني " به ترجمۀ محمد جعفر مهدوي که در دو صفحه اندکي راجع به شرح حال شيخ توضيحاتي بيان فرموده اند.