چکیده:
سپهسالار زرّینه کفش، طوس نوذر، ازشاهزادگان رنجدیدۀ کهننامۀ باستان است که عمری کمر به خدمت شاهان بلندآوازۀ کیانی چون کیکاووس و کیخسرو میبندد. او که از خاندان بزرگ نوذری و از جاودانان دین زردشتی است، در روز رستاخیز به یاری سوشیانس برمیخیزد و آغازگر جنگ آخرالزّمان است. از میان یکصدوپنجاه پهلوان و شاه و شخصیّت گوناگونِ نیمۀ نخست شاهنامه، اگرچه طوس از پهلوانان جریانساز و اصلی و در مرکز نهاد شاهیپهلوانی قراردارد، به دلیل تنوّع خصلتها و کنشهای شخصّیتیش، کمتر مورد تحقیق پژوهشگران قرار گرفته و غالباً به عنوان چهرهای تندخو، کمخرد و خودپسند معرّفی شده است. در این جستار میکوشیم ضمن اشاره به تاریخچه و معانی لقب «زرّینهکفش» با نگاهی گذرا به هستیشناسی اسطورهای طوس در اوستا و متنهای پهلوی و سیر هستی او در حماسۀ ملّی، تفاوتها و تضادهای شخصّیت اساطیری و حماسی، سپهسالار زرّینهکفش دورۀ پهلوانی حماسۀ ملّی ایران، بیش از پیش بررسی شود تا از این رهگذر، شناختی تازهتر از او بدست داده شود.
The commander in chief, Tus Nozar is one of those afflicted princes in the ancient book who had served prominent kianid kings such as Kay Kavus and Kay Khosrow for good many years. Tus is of the great clan of Nozar and is an eternal character in Zoroaster religion. On the day of resurrection, he comes to assist sushians and it is him who starts the apocalypse. Among the hundred and fifty champions and kings and various characters in the first half of Shahnameh, he had often been introduced as an arrogant, unwise and egotistic character therefore because of his unpleasant characteristics he had been less studied by researchers despite his central leading role in the Persian army as chieftain and a great warrior serving the royal court. Attempt is made in this article to briefly refer to the history of the golden footedness and to provide the meanings of this epithet according to Tus’s mythic ontology in Avesta and Pahlavi texts. His role in Persian national epic, discrepancies and contradictions between the mythic and epic character of Tus, the commander in chief in heroic era is further examined in order to shed more light on this character.
خلاصه ماشینی:
در این جستار میکوشیم ضمن اشاره بـه تاریخچـه و معـانی لقب «زرینه کفش » با نگاهی گذرا به هستیشناسی اسطوره ای طوس در اوستا و متن هـای پهلوی و سیر هستی او در حماسـۀ ملـی، تفـاوت هـا و تضـادهای شخصـیت اسـاطیری و حماسی، سپهسالار زرینه کفش دورۀ پهلوانی حماسۀ ملی ایران ، بیش از پیش بررسی شود تا از این ره گذر، شناختی تازه تر از او بدست داده شود.
اگرچه بر اساس روایات دینی منابع اساطیری، طوس درخـدمت کـیخسـرو بوده و از او، تنها با عنوان هایی چون طوس پهلوان و طوس جنگ جو یاد شده ، با توجـه بـه این که «شاهنامه ، بیش از آن که به سنت اوستا و متن های پهلوی زردشـتی وابسـته باشـد، به سنت زنده و پویای روایات شفاهی و گاه مکتوب شرق ایران وابسته اسـت » (بهـار،١٣٧٣: ٧٦)، نمودهای اساطیری شخصیت طوس با آن چه در شاهنامه بیان شده ، متفـاوت اسـت و میتوانیم ادعا کنیم که شرح شـاهنامه در مـورد یـک جنـگ ، بـا نقـل اوسـتایـی انـدکی انطباق پذیر است .
اگرچه دردورۀ کیقباد، از گستهم یک بار نامی آورده شده ، اما از دورۀ پادشاهی زو تـا پایـان شـهریاری کـیقبـاد در شاهنامه ، از طوس سخن نرفته است و شاید این بدین علـت اسـت کـه طـوس و گسـتهم همانند قارن وکشواد، زال و رستم از پهلوانان نامی نبوده اند یا به واسطۀ مقام شاه زادگـی از جنگ برکنار بوده اند.